اریانای عزیز سعدی عارف به تعبیر شما و اونگونه که مولانا رو می شناسیم نبوده و همونطور که در تاپیک مربوطه گفتم نوع شعر سعدی عاشقانه بوده است بنا بر این شعر عارفانه هم ندارد اما این شعر را نگاه کنید و بخوانید امیدوارم جواب خود را گرفته باشید:
از تو با مصلحت خویش نمیپردازم
همچو پروانه همیسوزم و در پروازم
گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم
نه چنان معتقدم کم نظری سیر کند
یا چنان تشنه که جیحون بنشاند آزم
همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش
تو به هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم
گر به آتش بریم صد ره و بیرون آری
زر نابم که همان باشم اگر بگدازم
گر تو آن جور پسندی که به سنگم بزنی
از من این جرم نیاید که خلاف آغازم
خدمتی لایقم از دست نیاید چه کنم
سر نه چیزیست که در پای عزیزان بازم
من خراباتیم و عاشق و دیوانه و مست
بیشتر زین چه حکایت بکند غمازم
ماجرای دل دیوانه بگفتم به طبیب
که همه شب در چشمست به فکرت بازم
گفت از این نوع حکایت که تو داری سعدی
درد عشقست ندانم که چه درمان سازم
|