شکنجه گاه این دنیاست جایم به جزم زندگی این شد سزایم!
آه ای خدایم٬ بشنو صدایم مرا بگذار بااین ماجرایم نمی پرسم چرا این شد سزایم!الهی کیفرم را میپذیرم که از تو ذات خود را پس بگیرم!آه ای خدایم٬ بشنو صدایمگلویم مانده از فریاد و فریاد
ندارد کس غم مرگ صدا را به بغض در نفس پیچیده سوگند
به گل های به خون غلتیده سوگند
به مادر سوگوار جاودانه که داغ نوجوانان دیده سوگندخدایا حادثه در انتظار است به هر سو باد وحشی درگذار استبه فکر قتل عام لاله ها باش
که خواب گل به گل کابوس خار است!خدایم٬ ای پناه لحظه هایم صدایت میزنم٬ با گریه هایم
صدایت میزنم٬ بشنو صدایمالهی در شب فقرم بسوزان
ولی محتاج نامردان مگردان کمک کن تا که با ناحق نسازم
برای عشق و آزادی بمیرمخدایم٬ ای پناه لحظه هایمصدایت میزنم٬ با گریه هایم
صدایت میزنم٬ بشنو صدایم!
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|