موضوع: آموزش گرامر
نمایش پست تنها
  #36  
قدیمی 09-22-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض آموزش گرامر

افعال بي‌قاعده (نامنظم)
در جدول زير مهمترين و رايجترين افعال بي‌قاعده به همراه معني آنها آورده شده است. بديهي است تعداد افعال ياد شده بيشتر از اين مقدار است، اما چون يادگيري آنها براي زبان‌آموزان چندان الزامي نيست، از ذکر آنها خودداري شده است.
مصدر
گذشته سادهاسم مفعول
معاني اصلي

arise
arose
arisen
برخاستن، بلند شدن، رخ دادن
awake
awoke
awoken
بيدار کردن، بيدار شدن
be
was, were
been
بودن، وجود داشتن
beat
beat
beaten
زدن، شکست دادن
become
became
become
شدن، درخور بودن
begin
began
begun
آغاز کردن، آغاز شدن
bend
bent
bent
خم کردن، خم شدن
bet
bet
bet
شرط بستن
bid
bid
bid
پيشنهاد دادن
bite
bit
bitten
گاز گرفتن
blow
blew
blown
دميدن، وزيدن
break
broke
broken
شکستن، قطع کردن
bring
brought
brought
آوردن، موجب شدن
broadcast
broadcast
broadcast
منتشر کردن، اشاعه دادن
build
built
built
ساختن، بنا کردن
burn
burned/burnt
burned/burnt
سوختن، سوزاندن
buy
bought
bought
خريدن
catch
caught
caught
گرفتن، بدست آوردن
choose
chose
chosen
انتخاب کردن، گزيدن
come
came
come
آمدن، رسيدن
cost
cost
cost
ارزيدن، ارزش داشتن
cut
cut
cut
بريدن، زدن، چيدن
dealdealtdealtمعامله کردن، رفتار کردنdig
dug
dug
کندن، حفر کردن، کاوش کردن
do
did
done
انجام دادن، (عمل) کردن
draw
drew
drawn
کشيدن، ترسيم کردن
dream
dreamed/dreamt
dreamed/dreamt
خواب ديدن، رويا ديدن
drink
drank
drunk
آشاميدن
drive
drove
driven
راندن، بردن
eat
ate
eaten
خوردن
fall
fell
fallen
افتادن، پايين آمدن
feel
felt
felt
احساس کردن، لمس کردن
fight
fought
fought
جنگ کردن، نزاع کردن
find
found
found
پيدا کردن
fly
flew
flown
پرواز کردن
forget
forgot
forgotten
فراموش کردن
forgive
forgave
forgiven
بخشيدن، عفو کردن
freeze
froze
frozen
منجمد شدن، يخ بستن
get
got
gotten
گرفتن، بدست آوردن
give
gave
given
بخشيدن، دادن (به)
go
went
gone
رفتن، رهسپار شدن
grow
grew
grown
رشد کردن، بزرگ شدن، روئيدن
hang
hung
hung
آويختن، آويزان کردن، به دار آويختن
have
had
had
داشتن
hear
heard
heard
شنيدن
hide
hid
hidden
پنهان کردن، پنهان شدن
hit
hit
hit
زدن، خوردن به
hold
held
held
نگهداشتن، گرفتن
hurt
hurt
hurt
آزردن، آسيب زدن (به)
keep
kept
kept
نگاه داشتن، محافظت کردن
know
knew
known
دانستن
lay
laid
laid
گذاشتن، نهادن، نصب کردن
lead
led
led
رهبري کردن، بردن، هدايت کردن
learn
learned/learnt
learned/learnt
آموختن، ياد گرفتن
leave
left
left
ترک کردن، واگذاردن
lend
lent
lent
وام دادن، قرض دادن
let
let
let
گذاشتن، اجازه دادن
lie
lay
lain
دراز کشيدن
lose
lost
lost
گم کردن، از دست دادن
make
made
made
درست کردن، ساختن
mean
meant
meant
معني دادن
meet
met
met
ملاقات کردن، مواجه شدن (با)
pay
paid
paid
پرداختن، پول (چيزي را) دادن
put
put
put
گذاشتن
read /ri/
read /red/
read /red/
خواندن
ride
rode
ridden
سوار شدن، سواري کردن
ring
rang
rung
زنگ زدن
rise
rose
risen
برخواستن، بالا رفتن، طلوع کردن
run
ran
run
دويدن، روان شدن، گريختن
say
said
said
گفتن
see
saw
seen
ديدن
sell
sold
sold
فروختن، به فروش رفتن
send
sent
sent
فرستادن
shootshot
shotتير يا گلوله زدن (به)، تيراندازي کردنshow
showed
showed/shown
نشان دادن
shut
shut
shut
بستن، بسته شدن
sing
sang
sung
(آواز) خواندن
sink
sank
sunk
غرق شدن
sit
sat
sat
نشستن، نشاندن
sleep
slept
slept
خوابيدن
speak
spoke
spoken
صحبت کردن، حرف زدن
spend
spent
spent
خرج کردن
stand
stood
stood
ايستادن، تحمل کردن
swim
swam
swum
شنا کردن
take
took
taken
گرفتن، بردن، خوردن برداشتن
teach
taught
taught
آموختن، ياد دادن
tear
tore
torn
پاره کردن، پاره شدن
tell
told
told
گفتن
think
thought
thought
فکر کردن، گمان کردن
throw
threw
thrown
پرت کردن، انداختن
understand
understood
understood
فهميدن
wake
woke
woken
بيدار کردن، بيدار شدن
wear
wore
worn
پوشيدن، بر تن داشتن
win
won
won
پيروز شدن، بردن
write
wrote
written
نوشتن
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید