الهي! بر عجز و بيچارگي خود گواهم و از لطف و عنايت تو آگاهم؛
الهي! خواست خواست توست، من چه خواهم؟
الهي! بيزارم از آن طاعتي كه مرا به عجب آورد و بنده آن معصيتم كه مرا به عذر آورد.
الهي! چون توانستم ندانستم و چون دانستم نتوانستم.
الهي! همه ميترسند كه فردا چه خواهد شد و عبدالله ميترسد كه دي چه رفت.
الهي! اگر چه گناه من افزون است، اما عفو تو از حد بيرون است.
الهي! اگر مجرمم، مسلمانم و اگر بد كردهام پشيمانم.
الهي! اگر كاسني تلخ است، از بوستان است و اگر عبدالله مجرم است، از دوستان است.
الهي! اگر چه شب فراق تاريك است، دل خوش دارم كه صبح وصال نزديك است.
__________________
-------------------------------
ای تو همیشه در میان
آمدمت که بنگرم
گریه امان نمی دهد
|