نمایش پست تنها
  #57  
قدیمی 08-25-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نقش اروپا در ادبیات امروز ایران

بدین ترتیب اگر چه هدایت پایگاه بسیار مهم و مفیدی را در تاریخ ادبیات معاصر ایران اشغال کرده است ولی هنگامی که از سطح بالایی به او و آثارش نگاه شود، اهمیت کم تری دارد و رئالیسم او و پیروانش تنها زمانی اهمیت پیدا می کرد که به جای "ایران باستان در مقابل ایران اسلامی" و "میهن پرستی شدید" در می یافتند که به ترین عناصر فرهنگ اسلامی ایران امروز را نیز می توان بدون آن که نیاری به تقلید از ناسیونالیسم عقیم اروپایی باشد، برای پیشرفت در مسیرهای گوناگون اجتماعی به کار گرفت.



یکی از شخصیت های برجسته در عرصه ی شعر ایران نیمایوشیج بود که پدر سبکی در ایران است که در اروپا از مدت ها پیش از آن جاری و معمول بود، ولی در ایران یک پدیده ی " نو " به شمار می رفت. نیما در سال ١٢۷٩ش در یوش، روستایی در استان مازندران چشم به جهان گشود، در مدرسه فرانسوی "سن لویی" درس خواند و بیش تر عمر خود را در زادگاهش به سر برد. کهنه گرایان او را به دلیل درهم ریختن ویژگی های قراردادی شعر و وزن مورد حمله قرار دادند و "چپ گرایان" او را متهم به فرمالیسم کردند. نظریات خود او درباره ی "هنر شعر" در نامه ای طولانی که او در سال ١۳٢٩ش به شاعر و نویسنده شین پرتو نوشته است، ابراز شده است.



او در این نامه معتقد است که عروض و قافیه اجزای جوهر اصلی شعر نیستند. شعر فریادی است برای بیان چیزی و بیان امکان دارد منظوم و موزون باشد ولی یک متن موزون و منظوم می تواند شعر نباشد.



نیما با رد وسایل کهن وزن و قافیه دانست که باید نظریه ی خود را در باره ی آهنگ عبارات شعری که مانند شعر اروپایی متکی بر بیان "احساسی و عاطفی" باشد پیاده کند. وی در این نامه تایید می کند که او نخستین کسی است که در ایران شعر سفید را متداول ساخته و در این زمینه از هگل نام می برد و نظریه ی او را مبنی بر این که شعر و زندگی همیشه در تغییر و تحولند می پذیرد. در افسانه که تاریخ ظهورش (دی ماه ١۳٠١ش ) را باید زادروز شعر نو فارسی دانست و یک گفت و گوی طولانی میان افسانه و عاشق است، ابیاتی برای ابراز نوع جدیدی از بیان احساسی عرضه شده و در خلال آن به حافظ و سنت شعر کهن نیز حمله شده است.



افسانه که جای پای شاعران رمانتیک فرانسه، به ویژه لامارتین و آلفرد دوموسه در آن نمایان است، نمودار تحولی در طرز بیان و ادراک هنری شمرده شد و غزل عاشقانه ی پرشوری از نوع جدید بود که با لحن و آهنگی سوررئالیستی سروده شده بود. این شعر از نظر مضمون زیاد پخته و از عیب هایی خالی نیست و با وجود سکته ها و جاهای سست و تاریک و ناملایم، در مجموع اثری بدیع و پر از تخیل و تمثیل است. محمد حسین شهریار گفته است که نیما پس از خواندن اهریمن اثز میخاییل لرمونتف شاعر روس تخت تاثیر آن واقع شد و منظومه ی افسانه را ساخت و از ترجمه ی سردار معظم خراسانی (تیمورتاش)، اگرچه ترجمه ی موفقی نبوده است، استفاده کرده است.



شعر نیما از نظر خصوصیات ذاتی خود شعر مردم نیست، بلکه از آن طبقه ی متوسط و طبقه ی روشنفکر است. به هر حال او در شعر معاصر ایران مقام والایی کسب نموده است و کار او با آن که برای اروپاییان چیز نوی در بر ندارد، برای ایرانیان دارای نوآوری هایی است و مباحث با ارزشی را موجب گردیده است. حقیقت این است که نیما در راه خود از دیگر کسانی که پیش از او معایب شعرسازی به شیوه ی قدما را دریافته و در پی راه های نوی بودند و نمونه هایی نیز از شعرهای خود پیشنهاد کرده بودند، متجددتر نبود، اما آگاهی بیش تر او از لطایف زبان فارسی و آشنایی مستقیم ( نه از راه ترکی و عثمانی) با ادبیات فرانسه که بیان او را عاری از برخی لغات و عبارات و جمله بندی های نامانوس می کرد، به او این امکان را می داد تا دعاوی خود را با دادن نمونه های به تر و جالب تر اثبات کند.



نیما یوشیج در زمستان ١۳۳٨ش دلش هوای یوش کرد و خواست به آغوش طبیعت زادگاه خود بازگردد. در آن جا بیمار شد. او را به شهر آوردند و در یک شب سرد قلبش از کار باز ایستاد و روز بعد خاک ها را بر جسد کوچکی می ریختند که دنیای بزرگی را با خود می برد.



امروز که انعطاف فوق العاده ی زبان فارسی، هوش سرشار و شعور گیرنده ی مردم ایران و حضور یزرگ ترین شاعران و نویسندگان کلاسیک آنان، در کنار سنت های متنوع غربی به کار افتاده است، مساله ای که ادبیات نوین ایران به طوز اساسی دارد و با آن رو به رو است، یافتن وسایلی است برای محو فرق بین سبک جدید (که اغلب از نیاز واقعی و یا روند تحولات تاریخی ایران برنخاسته، بلکه به طور کلی جزو واردات اروپایی و غربی است) و سنت روشن و گیرا و سحرانگیز ادب فارسی، که اکنون دست در دست یکدیگر به موجودیت خود ادامه می دهند.



بگذارید امیدوار باشیم که آتشفشان خاموش روح ایرانی، همچون "دماوند" که بهار قصیده ای لطیف خطاب به او دارد، روزی غلیان خواهد کرد و بار دیگر همچون روزگاران کهن، گدازه های همیشه فروزانی به دنیای فرهنگ جهانی عرضه خواهد نمود. هر چند که این امید در باره ی کشوری مانند ایران که فردوسی ها، نظامی ها، سعدی ها و حافظ ها را تحویل ادبیات جهان داده است، فراتر از تنها یک امید معمولی است.








آریا ادیب





..
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید