نمایش پست تنها
  #38  
قدیمی 07-15-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شاعر هم عصر سعدي جلال الدين محمد بن بهاء الدين محمد مولوي بلخي معروف به رومي (606ـ672) نيز از نوابغ عالم ادب و از متفكران بزرگ جهان و مقتداي متصوفه و اهل تحقيق و مجاهدت و رياضت است. وي در نظم و نثر پارسي استاد و داراي لساني فصيح و قدرتي كم نظير در بيان معاني دشوار عرفاني و حكمي به زبان ساده بود. مثنوي (شش دفتر) و ديوان غزليات و قصايد و رباعيات او و همچنين آثار منثور يعني فيه مافيه و قسمتي از مجالس و مكتوبات وي مشهور است.

از غزلهاي اوست:

روزها فكر من اينست و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
از كجا آمده ‏ام آمدنم بهر چه بود

به كجا مي‏روم آخر ننمائي وطنم
مانده ‏ام سخت عجب كز چه سبب ساخت مرا

يا چه بوده است مراد وي از اين ساختم
جان كه از عالم علويست يقين مي‏دانم

رخت خود باز برآنم كه همانجا فكنم
مرغ باغ ملكوتم نيم ازعالم خاك

دو سه روزي قفسي ساخته ‏اند از بدنم
اي خوش آنروز كه پرواز كنم تا بر دوست

به اميد سر كويش پر و بالي بزنم
كيست در گوش كه او مي‏شنود آوازم

يا كداميست سخن مي‏كند اندر دهنم
كيست در ديده كه از ديده برون مي‏نگرد

يا چه جانست نگويي كه منش پيرهنم
تا به تحقيق مرا منزل وره ننمايي

يكدم آرام نگيرم نفسي دم نزنم
مي وصلم بچشان تا در زندان ابد

از سر عربده مستانه بهم درشكنم
من بخود نامدم اينجا كه بخود باز روم

آنكه آورد مرا باز برد در وطنم
تو مپندار كه من شعر بخود مي‏گويم

تا كه هشيارم و بيدار يكي دم نزنم
شمس تبريز اگر روي بمن ننمايي

والله اين قالب مردار بهم درشكنم



اين ابيات از مثنوي اوست:


از خدا خواهيم توفيق ادب
بي ادب محروم ماند از لطف رب
بي‏ ادب تنها نه خود را داشت

بد بلكه آتش بر همه آفاق زد
هر چه بر تو آيد از ظلمات و غم

آن ز بي‏باكي و گستاخيست هم
هر كه بي‏باكي كند در راه دوست

رهزن مردان شد و نامرد اوست


..




__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید