خوبتر ديدم شعر کامل « معزي » را اينجا بزارم....
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر ربع و اطلال و دمن
ربع از دلم پرخون کنم،خاک دمن گلگون کنم
اطلال را جیحون کنم،از آب چشم خویشتن
آن جا که بود آن دلستان،با دوستان در بوستان
شد گرگ و روبه را مکان،شد گور و کرکس را وطن
ابر است بر جای قمر،زهر است بر جای شکر
سنگ است بر جای گهر،خار است بر جای سمن
کاخی که دیدم چون ارم،خرمتر از روی صنم
دیوار او بینم به خم،ماننده پشت شمن
زینسان که چرخ نیلگون کرد این سراها را نگون
دیار کی گردد کنون گرد دیار یار من
...
.