مستانه شد حديثش پيچيده شد زبانش سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش آنكس كه مست گردد خود اين بود نشانش گه مي فتد ازين سو گه مي فتد از آن سو من مستم و نترسم از چوب شحنگانش چشمش بلاي مستان ما را ازو مترسان برجه بگير زلفش دركش درين ميانش اي عشق الله الله سرمست شد شهنشه جان بر سرش فشانم پر زر كنم دهانش انديشه اي كه آيد در دل ز يار گويد وان شيوه هاش يا رب تا با كيست آنش آن روي گلستانش وان بلبل بيانش بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش اين صورتش بهانه ست او نور آسمانست پس اين جهان مرده زنده ست از آن جهانش دي را بهار بخشد شب را نهار بخشد
دیوان شمس
__________________
ما خانه به دوشیم ما خانه به دوشیم تیم اس اس به دو عالم نفروشیم سال 89 تو دربی 69 شیث رضایی دنبال فرهاد بدو آی بدو آی بدو آی بدو آی بدو
|