نمایش پست تنها
  #130  
قدیمی 11-16-2008
haj_amir haj_amir آنلاین نیست.
دوست و کاربر فعال سابق
 
تاریخ عضویت: May 2008
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,217
سپاسها: : 2

122 سپاس در 119 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تو شعراي سپيد من جايي نمونده واسه تو

سياهي و در به دري از روزگار من برو

برو ديگه دوست ندارم يه لحظه پيشم بموني

ديگه نمي خوام تو گوشم شعراي غمگين بخوني

اگه نميري هم بدون كه دشمن جون مني

دلم مي خواد هر جوري هست كنار من جون بكني

تو شعراي سپيد من جايي نمونده واسه تو

سياهي و در به دري از روزگار من برو

برو ديگه دوست ندارم يه لحظه پيشم بموني

ديگه نمي خوام تو گوشم شعراي غمگين بخوني

دنياي من روشن وتو دشمن روشنيها

خورشيد من داره مياد بي سر و پاي رو سياه

ميخوام روزاي خوب من شكنجه ي جونت بشه

سپيدي هاي من تورو تا مرز مردن بكشه

سياهي و در به دري غصه ي ناتموم من

چقدر بايد گريه كنم از من وگريه دل بكن

دختر ماه مهر من اومده و پشت دره

اونم دلش مي خواد غم و از روزگارم ببره

برو ديگه دوست ندارم يه لحظه پيشم بموني

ديگه نمي خوام تو گوشم شعراي غمگين بخوني
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از haj_amir به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید