دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نياز نيمه شبي دفع صد بلا بکند
عتاب يار پريچهره عاشقانه بکش
که يک کرشمه تلافي صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند
طبيب عشق مسيحا دمست و مشفق ليک
چو درد در تو نبيند که را دوا بکند
تو باخداي خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعي خدا بکند
ز بخت خفته ملولم بود که بيداري
بوقت فاتحه ي صبح يک دعا بکند
بسوخت حافظ و بويي ز زلف يار نبرد
مگر دلالت اين دولتش صبا بکند
وقتی این رو شجریان آواز بخونه و فریاد بکشه ......
بعدا آوازشو میذارم ...
نمیدونم این بعدا های من کی خواهد بود