كاريكلماتور caricalamature
كاريكلماتور caricalamature
دستمال آبی ام خیس خورده و بوته هایی از گل قالی.
غم ها خبر شدند و آمدند.
آنها كه سر ندارند از كله شدن باكي ندارند .
از وقتي شنيدم زندگي چشم به هم زدني است ديگه پلك نمي زنم .
ــ زندگي را چه عرض كنم ، ولي مرگ خيلي چيزها را عوض مي كند .
معمولا” آنها كه به تنهايي پناه مي برند ، خيلي سرشان شلوغ است .
همه تشنه محبت اند و ما گرسنه يك قرص نان
حميد شاد
يك روز دو چشمش با هم قهر كردند و از آنروز به بعد بينوا لوچ شد .
ــ مترسك عروسكي كه زير خط فقر زندگي مي كند .
سحر اشراقي
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|