نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 08-14-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

اکبر گلپایگانی، گلپا، یکی از چهرهای برجسته موسیقی ایران است. او که در حال حاضر در کاناداست، در چند شهر برنامه هایی را اجرا کرده است.

» اواخر سال 37 بود که به دعوت زنده‌ياد پيرنيا به راديو ايران، آواز "مست‌ مستم، ساقيا دستم بگير" را در دستگاه "مثنوی شور" خواندید. "مست مستم" يکی از ترانه‌های ماندگار شد و حضور شادمانه و موفق شما را در جامعه‌ هنری ثبت کرد. از خاطرات اين ترانه و آن دوران برايمان بگويید؟

کار من با این آهنگ در اوایل سال 1338 شمسی شروع شد. اين ترانه به سرعت مورد قبول مردم قرار گرفت. در تاکسی، در خيابان، در مجالس، خلاصه در همه‌جا مردم اين "مست مستم" را زمزمه می‌کردند و من از اين بابت خيلی خوشحال بودم. من از ميان مردم بلند شدم و هميشه مردم وطنم را دوست دارم. و اين مردم هستند که به من انرژی می‌دهند و تا آخرين لحظه برای مردم وطنم خواهم خواند.
» تا به حال بيش از هشتاد ترانه و حدود سيصد آواز در رديف‌ها و موسيقی سنتی را اجرا کرده اید، که برای بيش از سه نسل خاطره‌انگيز است. آيا با توجه به اينکه شما سال‌ها ممنوع‌الصدا بوديد و در راديو و تلويزيون نمی‌خوانديد، در نگهداری و حفظ و حراست اين گنجينه‌ی هنری اقدامی شده که نسل‌های بعد از ما از آن بهره بگيرند؟

از راديو و تلويزيون خبری ندارم ولی می‌دانم که مردم هنردوست در نگهداری‌اش کوشا هستند و خود من هم در آرشيو شخصی‌ام همه را دارم و مطمئنم که اين امانت به نسل بعد سپرده خواهد شد. مگر هنر آواز و موسيقی که به اين بزرگی‌ست گم می‌شود؟‌ اين هنر سينه به سينه گشته و ما هم تحويل نسل آينده خواهيم داد. اين هنر بزرگانی داشته چون بنان، خوانساری، فاخته‌ای و ديگران. و همچنين آنهایی که نزديک به عربی می‌خواندند، مثل قاسم جبلی، بهرام سير، يا خدابيامرز روانبخش. اين‌ها هميشه ماندگار خواهند بود.

» به غير از نورعلی‌خان برومند و ابوالحسن‌خان صبا نزد استاد ديگری هم تعليم گرفته‌ايد؟

بله. من استادانی چون حاج‌ آقا محمد ايرانی، اديب خوانساری، سيد حسن طاهرزاده و حسن مشحون نيز داشته‌ام.

» موسیقی در زمان شما با نسل قبل چه تفاوت بارزی داشت؟

من وقتی که آمدم، صحبت از خلاقیت بود. بازسازی که کار بزرگی نيست. عارف در زمان خودش خلاق بود. شیدا در زمان خودش خلاق بود، ولی آيا عارف و شيدا هيچوقت آمدند راجع به گرد‌آوردنده‌های موسیقی مثل مرحوم آميرزاحسين‌قلی یا درويش‌خان موسيقی اجرا کنند؟ درويش‌خان خودش خلاق بود و "پيش‌درآمد"‌ را او بود که خلق کرد.

من می‌خواهم اين را به شما بگويم که آيا ما هم بايد می‌رفتيم مثلاً آهنگی که بيست سال يا هشتاد سال قبل خوانده شده بود را بازسازی می‌کرديم؟ ما موسيقی غنی‌ای داریم. من رفتم دنبال کسانی که خلاق بودند.

هنرمندانی مثل پرويز ياحقی، حبيب بديعی، جليل شهناز، مرتضی محجوبی، احمد عبادی... اينها خلاق بودند. . اينها من را همراهی کردند. من به تنهایی نمی‌توانستم موفق شوم.

» ولی از زمان شما خوانندگی هنرمندان ایرانی حرفه ای تر شد؟

یادم می آید که مرحوم حسين تهرانی به من می‌گفت: "گلپا! يک‌عده 'چی‌چی‌الدوله' و 'چی‌چی‌السلطنه' بودند که شب‌ها به جشن‌های اين‌ها می‌رفتيم و برنامه اجرا می‌کردیم. در آخر سر، یک پاکت به عنوان مزد در جیب ما می‌گذاشتند. اين حرف خود آقای حسين تهرانی است. و یک بساط‌هایی را هم آماده می‌کردند که ما آماده شويم، برنامه اجرا کنيم. ولی تو که پيدا شدی، آواز، صفحه شد."

قبل از من آواز صفحه نمی‌شد. توی خانه‌ها مثل کتاب حافظ و مولانا بود. ما چهارتا کاباره بيش‌تر نداشتیم: شکوفه نو، مولن رژ، ميامی و باکارا. يک عده خارجی را می‌آوردند، برنامه اجرا می‌کردند. ما آمديم گفتيم بابا ما ايرانی هستيم، چرا نمی‌گذارید هنرمندان خودتان بيايند روی سن که از پای اون بساط منقل و چيزهای ديگر دور شوند و بيايند و هنرنمايی کنند؟ اگر ما را دوست داريد، بيايید اين هنر را ببينيد و برای آن هم هزينه بپردازيد. وقتی که من رفتم به اسکندريه مصر با آقای بديعی، ديدم که خانم ام کلثوم می‌آيد روی سن يکی‌دوساعت برنامه اجرا می‌کند و جلوی پايش کاديلاک می‌گذاشتند. ما آمديم و گفتيم چرا بايد برویم برای يک مثلاً آدم پولدار کاباره‌داری که از هنر سررشته ندارد بخوانيم؟ اين هنرمندان ما دارند از بين می‌روند.

هنرمند ما هم باید "اسموکینگ" بپوشد، ساعت رولکس داشته باشد و زندگی خوب. برای اينکه آنها که [برای تماشا] می‌آيند، دارند و خوب هم می‌پوشند؛ چرا هنرمند نداشته باشد؟ آمديم گفتيم خودمان یکجایی را باز می‌کنيم، آبرومند و هنرمندانه. هر کسی هم هنر را دوست دارد، می‌آيد. بابتش هم پرداخت خواهد کرد. اين بود که ما "بورسالينو" (ساقی) را باز کردیم، در پل رومی، جاده‌ی قديم شميران و همه‌ی هنرمندان درجه‌ی يک در آن هنرنمايی کردند. اما متاسفانه زمان اجازه نداد! من می‌خواستم اعتبار جایی باشد که مثلاً وقتی که پرويز ياحقی از صحنه پايین می‌آيد، در جلوی پايش همان اتومبيلی باشد که مثلاً کندی سوار می‌شود.


» شما قرار بود که در تخت جمشید برنامه ای اجرا کنید، چه شد؟

من فکر می‌کنم که تخت جمشيد يک عظمت است. هيچ ايرانی نمی‌تواند بشنود یا بگذارد که آن عظمت از بين برود. خواستم که کنسرتی در تخت جمشيد بگذارم که عوايد آن هم برای مردم ستمديده و زلزله‌زده‌ بم باشد. من یک شهروند ايرانی هستم. تابع آن مقررات موجود و بايد رعايت کنم. اين پيشنهاد من بوده. حالا آن‌ها کی به اين پيشنهاد جواب بدهند من نمی‌دانم

» در حال حاضر که در تورنتو هستيد کار جديدی هم عرضه می‌کنيد يا بازخوانی آهنگ‌های قدیمی؟

کارهای جديدی حتماً ارائه خواهم داد. در پایان يک شعری که خيلی دوست دارم و خيلی زيباست برایتان می‌خوانم:

غم مخور، خورشيد اگه رفته توی ابر سياه
غم مخور، چندی اگه تيره شده چهره‌ی ما
بازم آفتابی می‌شه،
بازم آفتابی می‌شه
بازم آفتابی می‌شه، آسمون آبی می‌شه
پر ابرها می‌ريزه، آسمون آبی می‌شه
بازم آفتابی می‌شه
بازم آفتابی می‌شه...
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید