05-24-2015
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کاریکلماتور
1 . هر موقع از كنار كسي رد شدي كه تو را نشناخت، تو بشناسش؛ بذار اونايي كه از كنارت رد ميشن، بدونن تو شهر كهربايي تو، غريبه نيستن.
2 . وقتي از سرزميني رد شدي و يه خار از بوتههاش به پات فرو رفت، در نيارش؛ بذار بمونه تا با سوزش اون يادت بياد از كجا رد شدي.
3 . وقتي خواستي از يه درخت بلند بالا بري و نتونستي، نردبان زير پاهات نزار؛ اجازه بده و تلاش كن تا پاهات گرهها و خشكي پوست درخت را احساس كنه، اون وقته كه بالاي درخت رسيدن معني داره.
4 . وقتي خواستي از رودخونه ماهي بگيري و هيچ ماهي گيرت نيومد، لاكپشت را كتك نزن؛ خودت ديروز همه ماهيها را گرفتي و چيزي نموند.
5 . اگه يه روز خواستي خونه تازه درست كني، خونه قبلي را خراب نكن؛ بذار لونه گنجشكها بشه، شايد خودت يه روز گنجشك بشي و بري پيش اونا.
6 . هر وقت خواستي اسبها را رام كني، اونا رو به بند و حصار نكش؛ فقط صادقانه صداشون كن، صداي تو را ميشنون و رام ميشن.
7 . وقتي براي كسي نامه مينويسي به دست قاصد نسپُر؛ قاصدك سر به هواست، ميره لاي گلها گير ميكنه و ميمونه، گلها نامتو ميخونن و رازت فاش ميشه، به دست باد بده، زودتر به مقصد ميرسونه
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|