و این کلاف
پنج بوسه ، برای پنج سر انگشت تو
می میرم این درنگ را
از انگشتانت بوسه ی سرخ ، فرو می چکد
و تو ، چون موسی از دریا خواهی گذشت
تهی پای و برهنه بازو
تدبیر می جویم
و این کلاف
بر دیوار اتاقم
تندیسی از «مبادا» ست
تو را می جویم ، چونین معجزه ی دستانت
به بارگاهت که مرا بارده
که هیچ چیز ، چیزی به زیبایی تو نیست
و زیبایی تو ، هیچ چیز را نمی ماند
مرا بخوان
به تبرک معجزه ات ...