کاریکلماتور
گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرنده محبوس است.
گل آفتابگردان در روزهای ابری احساس بلاتکلیفی می کند.
فواره و قوه جاذبه از سر به سر گذاشتن هم سیر نمی شوند
قلب عمری خون می گرید.
ندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود. شاپور
چترم را سوراخ می کنم تا باران گاه و بیگاه به دیدنم بیاید. فاطمه شتابی وش
مرغ عشق ِ فال فروش، دیگر عاشق نبود شتابی وش
من را دَرک نمی کرد ، به دَرَک فرستادمش . شتابی وش
مدادي که کلفت بنويسه سرشو مي تراشن . خداوردیان (حامد خداوردیان)
عاشق پرنده ای هستم که ازادیش را با آب و دانه معاوضه نمی کند . شاپور
===================================================
ظاهرا آقای شاپور نظرات جالبی در مورد مرگ داره :D
شاپور مرگ را به عنوان یکی از بدیهیات زندگی باعث امیدواری می داند و شانس مردن را برای همه انسانها در طول عمرشان می بیند و با نگاهی فانتزی به سراغ زندگی پس از مرگ می رود: "برای آنکه روز حشر برخیزم ساعت شماطه دار در آرامگاهم می گذارم."
"روی پل صراط پوست موز می اندازم"
" مرگ فرصت نداد بقیه آرزوهایم بر باد رود."
وصیت کرده ام سنگ قبرم را پشت و رو بگذارند تا بتوانم با مطالعه نوشته های آن اوقات فراغتم را پر کنم. - سنگ قبری را دیدم که رویش نوشته شده بود:با مقدمه استاد سعید نفیسی.
- کنارسنگ قبر بزرگی ،سنگ قبر کوچکی دیدم.بعدا معلوم شد که سنگ قبر کوچک،غلطنامه سنگ قبر بزرگ است.
- گدایی مرده بود و روی سنگ قبرش سوراخی به اندازه یک سکه ایجاد کرده بود که رهگذران به او کمک کنند.
- عده ای را در گورستان دیدم که روی سنگ قبری با قلم و چکش کار می کردند پرسیدم شما چه کاره اید و اینجا چه کار می کنید و آنها جواب داد اند که ماموران ثبت احوال هستیم.این مرحوم در زمان حیاتش تقاضای تغییر نام کرده بود، حالا با تقاضای او موافقت شده است.
منبع چند خط اخیر از وبلاگ کاریکلماتور
----------------------------------------------------
بر مزار موجودی که به مرگ غیر طبیعی مرده بود،دسته گل کاغذی نهادم
خدا سایه مرگ را از زندگی ام کم نکند
سنگ قبرم به چاپ دهم رسیده است