موضوع: عکاسی
نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 07-09-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عكس‌هایی شبیه نقاشی

پس از برپایی نمایشگاه عکس «سفیدبرفی» در گالری تازه تاسیس «بوم» که به دلیل استقبال مخاطبان تا پایان فروردین تمدید شد، حالاآثار عکاسی عباس کیارستمی هنرمند برجسته کشورمان میهمان موزه «ویس بادن» آلمان است. در این نوشتار می توانید از حال و هوای این عکس ها و نقدی که پرویز کلانتری بر این نمایشگاه نوشته باخبر شوید.
او در نمایشگاه «سفید برفی» که تا 31 فروردین در تهران ادامه داشت، 52 عکس و یک ویدیوآرت با عنوان «جاده» را به نمایش گذاشت که کار روی آنها را از سال ها قبل آغاز کرده است که تاکنون به معرض دید عموم نگذاشته بود.
کیارستمی سال هاست که در کنار ساخت فیلم های کم نظیری چون طعم گیلاس که برنده مهم ترین جایزه سینمایی جهان یعنی نخل زرین کن شده بود،به هنرهای دیگر از جمله عکاسی، ویدیو آرت و چیدمان نیز علاقه و تمایل فراوانی دارد. عکس های وی همواره معطوف به طبیعت و چشم اندازهای زیبای طبیعی است.
اصول سینمایی وی با نگاه عکاسانه اش در بسیاری از موارد شباهت هایی دارد. زبان و ساختار عکس های کیارستمی ساده، بی آلایش و آرام است. او عکاسی مستندنگار و ثبت کننده کنش های اجتماعی نیست و کمتر انسان ها در کادرهایش جایی دارند. عکاسی او هنری کاملاشاعرانه است. افق های باز و سکوت درون عکس هایش بدون شک مخاطب را به تامل و بازنگری در زاویه های مخفی طبیعت دعوت می کند. در بیشتر عکس های کیارستمی می توان مکالمه ای پویا را میان خطوط عمودی و افقی در چشم اندازها مشاهده کرد. خطوطی ظریف و متحرک که از سمتی به سمت دیگر رفته اند یا خطی عمودی مانند نهال یک درخت که خطوط افقی را قطع می کنند. این مکالمه بین خطوط در برخی از آثار سینمایی او نیز به سهولت دیده می شود. فلسفه این هنرمند، نمایان ساختن تضاد هاست. تضادهایی میان چیزهایی که متحرکند و چیزهایی که ایستا هستند. این دیدگاه زیباشناختی با بخشی از فلسفه ذن ژاپنی در زمینه نمایان ساختن تضادها شباهت هایی دارد.
در بسیاری از اشعار 17 هجایی ژاپنی که به هایکو معروف است نیز می توان این به صحنه آوردن لطیف و شکننده پدیده های متضاد را مشاهده کرد. این نوع نگرش در بخشی از نقاشی های آیینی ژاپنی دیده می شود.
کیارستمی در عکاسی اش آنچنان محیط را آرام و بی آلایش می کند که در نهایت اثر عکاسانه اش تبدیل به نوعی نقاشی می شود. اثری که با نور و تاریکی، سایه ها و روشنایی ها، نظم و بی نظمی، سکوت و صدا در پیوندی عمیق قرار گرفته است. جالب اینکه کیارستمی از سال ها پیش درگیر ادبیات منظوم به ویژه سبک هایکو است و چند سال پیش نیز کتابی از او تحت عنوان «همراه با باد» به زبان آلمانی ترجمه و راهی بازار نشر در این کشور شده بود. شاید به دلیل همین تمایلات زیباشناختی است که عکاسی و اشعار وی در یک راستا قرار می گیرند.
عناصر انضمامی و الحاقی در عکس های او دیده نمی شوند تا موضوع اصلی یعنی نمایش تضادها در زمینه خلوت و در سکوت خود را به مخاطب بهتر نشان دهد. کیارستمی قبل از این در موزه ها و مراکزی چون موزه ویکتوریا و آلبرت لندن (2007)، مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو (2008-2007) و موزه هنرهای مدرن نیویورک (2007) آثار متنوعی را به نمایش گذاشته است اما این نخستین باری است که آلمان و موزه معتبری در آلمان میزبان دستاوردهای بصری کیارستمی شده است.
نمایشگاه «تصاویر متحرک و ایستا» از روز پنجشنبه بیست ودوم فروردین آغاز و تا بیست وششم خرداد در «ویس بادن» ادامه دارد.
او هم می توانست مثل خیلی ها مهاجرت کند اما او همچنان در همین شهر در محله قدیمی چیذر در کنار دیگر هم میهنانش زندگی می کند. گاهی در کوچه پس کوچه های چیذر و گاهی روی فرش قرمز جشنواره های سینمایی گام برمی دارد و حق دارد آثارش را به همشهریانش نشان دهد


عباس کیارستمی امروز اعتبار حرفه ای اش را از جهان می گیرد و به عنوان هنرمند برجسته جهان شناخته شده است و نیازی ندارد که اسمش بر یک کوچه در محله ای فقیرنشین نصب شود. درواقع این محله و شهر اوست که می تواند از اعتبار نام او بهره مند شود.
نقد پرویز کلانتری بر نمایشگاه

از «بوم» تا كوچه «نان و كوچه»
درباره كیارستمی و عكس هایش
ما امروز با جلوه های گوناگون و متناقضی از شهر تهران روبه رو هستیم که به دو دسته تقسیم می شوند: تهران قرون وسطایی و تهران مدرن و پیشرفته. بنابراین وقتی که می گوییم تهران، باید بگوییم کدام تهران؟ تهران در ساخت و ساز به دست بساز و بفروش ها؟ تهران گمشده و فراموش شده در غبار گذر زمان؟ یا تهرانی که گالری ای مثل «بوم» دارد که در سراسر اروپا و آمریکا به تعداد انگشتان دست می توان مشابه آن گالری خصوصی یافت؟
عباس کیارستمی هنرمندی است شناخته شده در جهان با کارنامه ای درخشان در هنر سینما به شهادت کوروساوا و دیگر صاحبنظران معتبر جهان در نشریات سینمایی جهان و همچنین در برگزاری نمایشگاه عکس هایش در گالری های معتبر جهان. بنابراین او نیازی به معرفی از طرف آدم هایی مثل من ندارد اما هنوز ناگفته ها درباره زندگی کیارستمی در همین شهر جورواجور زیاد است از جمله اینکه او هم می توانست مثل خیلی ها مهاجرت کند اما او همچنان در همین شهر در محله قدیمی چیذر در کنار دیگر هم میهنانش زندگی می کند. گاهی در کوچه پس کوچه های چیذر و گاهی روی فرش قرمز جشنواره های سینمایی گام برمی دارد و حق دارد آثارش را به همشهریانش نشان دهد. بنابراین بحق و به شایستگی گالری فاخر بوم با نمایش عکس های او افتتاح شد...
نمایشگاه سفیدبرفی کیارستمی ویژگی های شاخصی دارد: عکس ها به اندازه ای بزرگ شده اند تا عناصر درون عکس مثل پرنده و سگ و درخت به اندازه طبیعی دیده شوند و این آثار در بیان تصویری مثل فیلم های کیارستمی گرایش به مینی مالیسم دارند، این آثار در قالب هنر مفهومی تعریف می شوند. گرچه در این عکس ها طبیعت و برف با زیبایی شاعرانه توصیف شده اند ولی هدف هنرمند پرداختن به مفاهیم نهفته در عمق آثار است. فضای گالری و شیوه نمایش عکس ها و نورپردازی روی آنها بسیار حرفه ای و زیبا طراحی شده اند تا انسان که بی اغراق شاید نظیر آن را در کمتر کشورهای جهان بشود دید....
تماشاگران آثار کیارستمی چنان زیادند که شب اول نمایشگاه حضور جمعیت بسیار بیشتر از نمایشگاه های مشابه در تهران بوده است. این جمعیت اکثرا از روزنامه نگاران، هنرمندان، اندیشمندان و صاحبنظران بودند که سبب می شود این نمایشگاه را یکی از رویدادهای مهم و شگفت انگیز در این روزها به حساب آورد و از همین نقطه نظر می شود گفت ایران هیچ شباهتی به همسایگانش مثل افغانستان و پاکستان و عراق و حتی ترکیه که یک پایش توی اروپاست ندارد...
کیارستمی در عکاسی اش آنچنان محیط را آرام و بی آلایش می کند که در نهایت اثر عکاسانه اش تبدیل به نوعی نقاشی می شود. اثری که با نور و تاریکی، سایه ها و روشنایی ها، نظم و بی نظمی، سکوت و صدا در پیوندی عمیق قرار گرفته است.


در اینجا مطلب را با بخشی از نوشته کاتالوگ نمایشگاه «سفیدبرفی» بوم به قلم دکتر سمیع آذر به پایان می رسانم که گمان می کنم به روشنی و سادگی نگاه خاص کیارستمی را تبیین می کند: «آنچه که تمامی آثار مجموعه حاضر را به یکدیگر پیوند می دهد عنصر «برف» است که بر زمینه همه تصاویر حاکمیت داشته و به طور منطقی عنوان کل مجموعه را دربرمی گیرد. «سفیدبرفی» فراتر از جاده، باران، درخت و کلاغ، مشهورترین سری کارهای کیارستمی به ویژه در مارکت بین المللی است که در عین حال در دوره زمانی وسیع تری (بالغ بر 20 سال) کار شده است. در قیاس با کارهای متاخر که جنبه مفهومی نمایان تری دارند، کارهای اولیه اکنون کلاسیک تر به نظر می رسند. نکته مهم در تمامی این آثار جنبه حاشیه ای برف است که با وجود سیطره ثابت و جاری آن بر همه تصاویر، اما کاملامشخص است موضوع اصلی اساسا برف نیست! در حقیقت حضور برف تنها پس زمینه ای است برای حکایت پدیده ای دیگر... برف تنها به یک مفهوم کلی همچون زندگی، هستی و وجود اشاره دارد که اسرار حیات در آن جریان دارد.»
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید