02-14-2013
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شبی ياد دارم که چشمم نخفت شنيدم که پروانه با شمع گفت که من عاشقم گر بسوزم رواست ترا گريه و سوز و زاری چراست؟ چو شيرينی از من بدر می رود چو فرهادم آتش به سر می رود همی گفت و هر لحظه سيلاب درد فرو می دويدش به رخسار زرد تو بگريزی از پيش يک شعله خام من استاده ام تا بسوزم تمام
سعدی
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|