01-22-2013
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بررسی واژهی "چشم" و کاربرد آن در تکبیتهای کُردی
بررسی واژهی "چشم" و کاربرد آن در تکبیتهای کُردی
سرویس فرهنگ و هنر کردپرس : ثریا صفری
"در زبان کُردی کرمانشاهی به چشم؛ "چهو" و "گلاره" میگویند که واژهی "گلاره" در واقع بر مهم بودن چشم تاکید دارد".
جفتی چهو دیری چیو پیاڵهی چینی
وه قَهسرهو خهیدهی کرماشان دیونی
چشمانی داری که مانند پیالهی چینی است و مانند دوربین آنقدر قدرت دیدِ آن زیاد است که از شهر قصرشیرین میتوانی شهر کرمانشاه را ببینی.
جوفته چهوهگَهد هاوِردی بردی
من موسهڵمان بیم، کافرم کردی
هنگامی که چشمهایت را چرخاندی و به اطرافت نگاه کردی، باعث شدی که من دین و ایمانم را از دست بدهم و کافر شوم.
چندی پیش، دوستی از اهالی فرهنگ که مهرش به فرهنگ را میشود از چشمانش خواند، پیشنهاد کرد تکبیتیهای کُردی که سینهبهسینه در میان مردم، به یادگار مانده است، بنویسم. من هم پیشنهادش را محترم دانسته و از این به بعد سعی میکنم که تعدادی از تکبیتها را بهعنوان نمونه آورده و درمورد آنان توضیحاتی ارائه کنم.
تکبیتهای کُردی، اصولا تمام هر آنچه را که باید بگویند در همان یکبیت خلاصه میکنند، ده هجایی هستند و هرگز به صورت مکتوب گردآوری نشدهاند. بهغیر از کتاب "شاکه و خانمنصور" که مجموعهای از ابیاتی است که این دو نفر در جواب همدیگر گفتهاند، تلاشی برای جمعآوری این تکبیتها که کمکم در حال فراموشی هستند، صورت نپذیرفته است.
در زبان کُردی کرمانشاهی به چشم؛ "چهو" و "گلاره" میگویند که واژهی "گلاره" در واقع بر مهم بودن چشم تاکید دارد. برای نمونه چند تکبیت را در اینجا میآوریم و اشارهای به مضمون هر کدام خواهیم داشت.
جفتی چهو دیری چیو پیاڵهی چینی
وه قَهسرهو خهیدهی کرماشان دیونی
چشمانی داری که مانند پیالهی چینی است و مانند دوربین آنقدر قدرت دیدِ آن زیاد است که از شهر قصرشیرین میتوانی شهر کرمانشاه را ببینی.
جوفته چهوهگَهد هاوِردی بردی
من موسهڵمان بیم، کافرم کردی
هنگامی که چشمهایت را چرخاندی و به اطرافت نگاه کردی، باعث شدی که من دین و ایمانم را از دست بدهم و کافر شوم.
ههر که دوس خوهی دوس من جیا
چهو ئهبرو مشکی بی سورمه سیا
هر کسی برای خودش دوستی دارد اما دوست من از همه بهتر و زیباتر است زیرا چشم و ابرویش مشکی است و هیچ نیازی به سُرمه ندارد.(از زمانهای گذشته تاکنون سُرمه یکی از وسایل آرایش زنان بوده است.)
سهوزهگهی چهو مهس، هیولهگهی چهو کاڵ
وه شوونی گهردم ئی ماڵ و ئهو ماڵ
خانه به خانه به دنبال سبزهی چشمخماری که موهای بور و چشمانی به رنگ روشن دارد میگردم.(در ادبیات کُردی، صفت "چشم کال" برای تمامی کسانی استفاده میشده که چشمان رنگی داشتهاند.)
چهوم چهوهڕی کهلی دارهگه
خودا بڕهسن تهک سوارهگه
چشمانتظارم و از گوشهی درخت که جایی برای دید دارد، نگاه میکنم، خدایا آن تکسوار را برسان.(این بیت از زبان زنی گفته شده است که منتظر دیدار کسی است البته تکبیتهای کُردی اصولا از زبان مردان گفته شدهاند و معلوم است که سرایندهی آنان مرد بوده است.)
یهکیگ وه دیور هات، وهتم یه یاره
گلارهم کور بو یه خو ڕیواره
کسی از دور آمد و من تصور کردم که یارِ من است ولی چشمهایم کور شود او فقط یک عابر بود.
چهوِم چهوهری، ریهگَهی مهدرهسه
نیهزانم کَهی تهی ئهو کیف وه دهسهه
در راه مدرسه چشم به راهم و نمیدانم چه وقتی آن دختری که کیفی در دست دارد خواهد آمد(احتمالا عمر این تکبیت نمیتواند به اندازهی ابیات دیگر باشد زیرا صحبت از مدرسه است و دختری که کیفی در دست دارد.)
چهوهیلد بِڕهژ وه سورمهی عهتار
چیو باز گڵی ده وه شوون شکار
چشمهایت را با سرمهای که از "عطار" خریدهای سُرمه بکش و مانند باز (نوعی پرنده که میتواند بهسرعت پرواز کند و شکار خود را در آسمان صید کند) به دنبال شکارت آن را بگردان. سراینده دوست دارد که شکارِ چشمهای معشوق شود که مانند باز است.
اگر چه ابیات زیادی وجود دارد اما به همین ابیات بسنده میکنیم.
منبع:که سکه سور
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|