موضوع: شعر
نمایش پست تنها
  #56  
قدیمی 11-16-2012
مستور آواتار ها
مستور مستور آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207

2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مستور به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ای آشنا چه شد که تو بیگانه خو شدی
با مهر پیشگان ز چه رو کینه جو شدی
ما همچو غنچه یک دل و یک روی مانده ایم
با ما چرا چو لاله دو رنگ دو رو شدی
نزدیکتر زجان به تنم بودی ای دریغ
رفتی به قهر و دورتر از آرزو شدی
از گریه همچو غنچه گره در گلوی ماست
تا همچو گل به بزم کسان خنده رو شدی
ای دل کمند شیر شکاران ترا نبست
در زلف یار بسته به یک تار مو شدی
ای گل که لاف حسن زدی پیش آفتاب
خشکید شبنم تو و بی آبرو شدی
ای چهره از غبار غمی رنگ داشتی
اشکی فشاند چشم من و شستشو شدی
سیمین چه روزها که چو گرداب در فراق
پیچیدی از ملامت و در خود فرو شدی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید