نمایش پست تنها
  #14  
قدیمی 06-21-2012
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض رمان پریچهر م.مودب پور

خوشحالی بیشتر من از اینه که تو منو متوجه اشتباهم کردی. چشم هومن جون دیگه هاله رو مجبور به ازدواج نمی کنم. هرچی خدا بخواد همون می شه.
در این لحظه هومن از جا بلند شد رو به هاله کرد و گفت: هاله جون حالا برو با خیال راحت به درس و کنکور و دانشگاهت برس و دوباره به طرف سوسن خانم برگشت و گفت: ممنون سوسن خانم که با این قضیه خیلی روشن و خوب برخورد کردید. فعلا خداحافظ.
هاله هومن رو بغل کرد و گفت: هومن خدا رو شکر می کنم که برادری مثل تو دارم. چقدر خوب شد که تو به ایران برگشتی!
هومن- من هم خوشحالم از اینکه دیگه تنها نیستم و یک خواهر دارم که غم منو بخوره!
و وقتی که به طرف در خونه حرکت کرد سوسن خانم گفت: هومن خیلی دلم می خواست که من و تو هم در مورد گذشته و چیزهای دیگه با هم صحبت کنیم. من فکر نمی کردم تو این قدر منطقی باشی! هومن جون من دیگه طاقت ندارم که وقتی تو چشمان تو نگاه می کنم تصویر خودم رو به شکل یک عفریت زشت ببینم.
وقتی که ما می تونیم مثل دو تا انسان کامل با هم حرف بزنیم چه اشکالی داره که یکبار آزمایش کنیم شاید این کدورت ها از بین بره؟ من می دونم که نمی تونم جای مادرت رو بگیرم ولی می شه که حداقل از هم متنفر نباشیم هر چند که خدا رو شاهد می گیرم که هیچ وقت از تو تنفر نداشتم.
نمی گم اندازه هاله دوست داشتم ولی هیچوقت هم تورو زیادی ندونستم.
هومن به طرف سوسن خانم برگشت و پرسید: واقعا می خواهید حسابها رو در مورد گذشته صاف کنید؟ باشه من حاضرم (و روی مبل نشست)
من- اگر اجازه بدید بنده مرخص بشم. بودن من در اینجا درست نیست.
سوسن خانم- نه فرهاد خان شما مثل برادر هومن هستید و از تمام زندگی اون باخبرید اتفاقا من اصرار در بودن شما دارم. دلم می خواد مثل یک قاضی عادل به حرفهای من گوش بدید و قضاوت کنید. حتی اگر در مواردی من اشتباه کرده بودم خطاهام رو بگید تا برای خودم هم روشن بشه هرچند که تعدادی از این گناهان سالهاست که وجدانم رو آزار میده. حالا اگه اجازه بدید یه چایی بخوریم تا کمی اعصابمون آروم بشه.
سوسن خانم دنبال آوردن چای به آشپزخونه رفت. هاله کنار هومن نشست و گفت هومن هر طوری که بشه من خواهر توام و با تو.
من و هومن از پاکی و بی آلایشی این دختر به وجد اومده بودیم و هومن او را نوازش کرد. چای در سکوت نوشیده شد. هر دو طرف خود را برای تلخی بازگشت به گذشته اماده می کردند. اضطراب این لحظه حتی به من هم سرایت کرده بود. پس سیگاری روشن کردم. هومن هم سیگاری روشن کرد.

سوسن خام- هومن جون اگر ممکنه یکی هم به من بده.
هومن سیگاری به طرف او گرفت و برایش روشن کرد و گفت: گفتید که نمی تونید جای مادرم منو بگیرید. درسته، اما نه اونطور که شما فکر می کنید چرا که من مادری نداشتم تا احساس مادرداری داشته باشم. پدر و مادرم این احساس رو از من گرفتند.
هر کسی که مادری داشته و از دست داده، یعنی مثلا مادرش فوت شده حداقل با یادآوری این احساس و زنده کردن خاطره اون لذت می بره ولی من متاسفانه اصلا طعم شیرین این احساس رو درک نکردم!
سوسن خانم برای اینکه از جایی شروع کنیم دلم می خواد از اون حادثه که باعث شد بین من و شما و پدرم شکاف عمیقی ایجاد بشه. یادتون هست؟
دارم در مورد جریان دامن صحبت می کنم. شما اون روز به پدرم دروغ گفتید من حتی وقتی پدر آمد کل جریان رو فراموش کرده بودم ولی شما باعث شدید پدرم با شلاق منو بزنه. هر ضربه ای که میزد نه به بدن من که به روح من می خورد. چرا این کار رو کردید؟ چرا با احساسات یک کودک که مادر هم نداشت این طور بازی کردید؟ من اعتراف می کنم که از همون روز با خودم عهد کردم که در زمانی که به قدر کافی بزرگ شدم از شما انتقام بگیرم. حالا آن زمان رسیده.

درد اون شلاقها رو در تمام روح و تنم حس می کنم. اون ضربات رو من نه از پدرم که از دست شما خوردم!نمی دونم یادتون هست یا نه؟ولی من گریه نکردم و همین باعث شد که پدرم منو بیشتر بزنه. این هم یادم هست که شما جلوی پدر رو می گرفتید اما پدر به طرز وحشیانه ای من رو می زد.
اون روز شما تونستید ترسی از خودتون تو دل یک کودک هفت هشت ساله بی مادر ایجاد کنید. ولی من حالا دیگه بزرگ شدم فکر می کنم نوبت من رسیده باشه. عمل اون روز شما خیلی غیر انسانی بود.
سوسن خانم در تمام این مدت سرش را پایین انداخته بود و گوش می داد. هاله با شنیدن این قصه اشک ریخت. من هم سیگار دوم رو روشن کردم.
سوسن خانم- هومن جون می دونم که من در نظر تو همیشه یک زن سنگدل و دروغگو جلوه کرده ام اما حالا حرفهای من رو هم گوش کن....




...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید