من روز خویش را
با آفتاب روی تو کز مشرق خیال دمیده است
آغاز میکنم
آن لحظه ها که مات
در انزوای خویش یا در میان جمع خاموش مینشینم
موسیقی نگاه تو را گوش میکنم
گاهی میان مردم در ازدحام شهر
غیر از تو
هرچه هست فراموش میکنم
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ،
از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ،
نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ،
یاغی شوی و دگر نیایی . . .
ای بنده تو سخت بیوفایی ...