بنال اي دل که در ناي زمان فرياد را کشتند
بهين آموزگار مکتب ارشاد را کشتند
اساتيد جهان بايد به سوک علم بنشينند
که در دانشگه هستي، بزرگ استاد را کشتند
به جرم پاسداري از حريم عترت و قرآن
رئيس مذهب و الگوي عدل و داد را کشتند
بجاي اشک و خون دل، ببار اي آسمان زين غم
که نور ديدگان سيد امجاد را کشتند
دريغ و درد کز بيداد منصور ستمگر
به جرم ياري دين مظهر امداد را کشتند
به جنّت مادرش زهرا پريشان کرده گيسو را
که بهر حفظ قرآن شافع ميعاد را کشتند
من ژوليده ميگويم ز نسل ساقي کوثر
امام جانشين و پنجمين اولاد را کشتند
"ژوليده نيشابوري"
__________________
میانِ غربتِ خاموشِ رهگذر
و تنهای مانده از سفر
یک پنجره
فاصله است...
|