روزی روزگاری اشتباهی بود
چنان ابلهانه و کوچک
که هيچکس متوجه آن نشدهبود
نه تاب آن را داشت
که خودش را ببيند و نه از خود بشنود
او همه جور چيز اختراع کرد
فقط برای آن که ثابت کند
خودش واقعا وجود نداشت
فضا را اختراع کرد
تا اثباتهايش را در آن تعبيه کند
و زمان را تا اثباتهايش را نگهدارد
و جهان را تا اثباتهايش را ببيند
همهی آنچه او اختراع کرد
چندان ابلهانه نبودند
چندان کوچک هم نبودند
ولی بیشک اشتباه بودند.
مگر جور ديگری هم میتوانست باشد؟
|