شهرام ناظری : هنوز خود را نشناختهايم
از شهرام ناظري مي توان به عنوان نماد يك هنرمند موفق کردستانی در گستره جهاني ياد كرد.
او كه در خانوادهيي اهل فرهنگ و هنر وادب و عرفان در كرمانشاه پرورش يافته، فعاليتها و كنسرتهاي موسيقي و استعداد هنريش از كوچهپس كوچههاي كرمانشاه آغاز و به ميادين و فستيوالهاي هنري جهان استمرار يافته و در طول دوران فعاليتهاي هنري، مبدع سبكي تازه و راهي نو در عرصه موسيقي کردی بود و يكي از معدود خوانندگاني است كه قويترين و موثرترين تاثير را در مخاطبين خود داشته و لحن كلام و وسعت صداي دلانگيز و پرشور و هيجانش الگوي تقليد خيلي از خوانندگان زمان حاضر در ايران بوده است به شكلي كه هيچيك از كساني كه از شهرام ناظري تقليد ميكرده و پيرو سبك او بودند هيچگاه بهتر از خود او گوياي سبك هنريش نبوده و نيستند و با تسلط كمنظيري كه بر موسيقي سنتي و احاطه خاصي كه بر ادبيات ايران دارد و با تلقيق اين دو و با صدايي جادويي و پرقدرت توانسته تاثيري بسزا در گسترش موسيقي كلاسيك ايران داشته باشد.
براي ديداري دوستانه و صميمانه به منزل ايشان رفتيم. همان گرمي و حس وحالي كه در آواز خود دارد در برخورد اجتماعي نيز همچنان گرم و با محبت و صميمي است.در زادگاهش كرمانشاه شايعاتي در خصوص محل تولد او وجود دارد از اينكه برخي افراد ميگويند در شهرستان صحنه بهدنيا آمده و برخي ديگر معتقدند كه اهل دالاهو و كرند غرب است اما خودش در اينباره ميگويد: من در شهر كرمانشاه، محله برزهدماغ و در كوچه ابوالقاسم يخچالي بهدنيا آمدهام كه ابوالقاسم يخچالي پدر مادرم بود و آن كوچه بهنام ايشان است كه دقيقا پايينتر از كوچه ثبت قرار دارد اما به نظر من هيچ فرقي ندارد كه در كدام منطقه كرمانشاهان يا كردستان بهدنيا آمدهام بلكه مهم اين است كه ديدگاهها و تفكرات يك انساناصیل را به عنوان يك كرد بتوانم درست آناليزه كرده و بيان كنم، حال بچه كرمانشاه يا سنندج يا صحنه مهم نيست، مهم اين است كه من يك كرد هستم.
شهرام ناظري اولين كسي بود كه بطور كاملا حرفهيي به اجراي اشعار حضرت مولانا پرداخت و آثاري همچون گل صد برگ، يادگار دوست و آتش در نيستان را خلق كرد و اين شيوه و راهنو به شكلي بود كه تا قبل از او سابقه نداشت و به جرات ميتوان گفت كه بعد از او بود كه اين راه ناهموار، هموار شد و افراد ديگري در اجراي اشعار مولانا اهتمام كردند.
خودش دراين زمينه چنين ميگويد: »بطور كلي تاثيرات فرهنگي زادگاه هركسي در سازندگي و شكلگيري او مهم و موثر است و همچنان كه ميدانيد بنده كرمانشاهي هستم و آن منطقه از يك ديدگاه و فرهنگ خاصي برخوردار است و يك پيوند ناگسستني با مسائل معنوي وعرفاني دارد و در يك خانوادهيي بزرگ شدهام كه اكثرا اهل موسيقي و شعر و ادبيات بودند خصوصا بنده سالهاي سال مرشدي داشتم بهنام درويش نعمتعلي خراباتي كه واقعا يك قلندر بزرگ و ارزشمند بود كه از محضر ايشان كسب فيص كردم و در كل با اينچنين محيطي، غير طبيعي نبود كه كشيده شوم به سوي يك فضاهايي از موسيقي كه جنبه حماسي و عرفاني داشته باشد، خيلي عاشق اشعار حضرت مولانا بودم و در مطالعهيي كه در موسيقي 150 ساله ايران از قاجار به بعد انجام دادم، ميديدم كه همه آوازها معمولا با شعر سعدي و ديگر شعرا اجرا ميشود و اصلا اشعار مولوي حضور ندارد، فقط (بشنو از ني) آن هم در خانقاهها و تكايا خوانده ميشد و حتي زماني كه من شروع به خواندن اشعار مولوي كردم خيليها مخالف بودند و به اصطلاح آنقدر مد نبود و از طرفي اجراي شعر مولوي در موسيقي سنتي كار مشكل و سختي بوده و هست كه بدون مطالعه و رياضت و زحمت نميتوان در اين راه قدم برداشت«.
استاد شهرام ناظري با آميختگي شعر زندهياد مهدي اخوان ثالث با موسيقي در واقع راهگشاي طريقي نو در موسيقي ايراني شد و با نفوذ هنرش در مردم ايران و حتي ايرانياني كه در خارج از گستره خاكي ايران ميزيند موفق شد دايره نفوذ موسيقي را تا مرزهاي شعر نو ايران بكشاند و چه بسا افرادي كه با موسيقي وصداي گرم و پرتاثير او به سرچشمه شعر نو ايران رسيده و چهره تابناك شعر امروز ايران را در آيينه موسيقي و آواز او پيدا كردند. اومی گویدمن یک کرد هستم