وقتی از عشق میگوییم
اولین چیزی که فکر ما را مشغول می کند
عشق یک پسر به یک دختر یا برعکس.
اگر می دانستیم اخر همه عشقها به کجا وبه کدام می رسد
قدر عشقهای خود را می دانستیم وشاید در راه ان جان هم فدا میکردیم.
تا حالا عاشق شدید
همین عشق معمول خودمان را می گویم.
دل تو دلت نیست ،بی قراری،یه جا نمی تونی بشینی
همه اش دلت می خواد بری ،کجا
نمی دونی.
وای به روزی که دیدار معشوقه هم میسر نباشد.
اتشی است که نه شعله دارد و نه ماده سوختنی.
فقط گرمت می کند تا مرز ذوب شدن.
ویرایش توسط amir ahmadi : 01-04-2012 در ساعت 09:06 PM
|