رحیم پسر مذهبی و اهل نماز و مسجد بود.
هر جا او را گم می کردی در پایگاه بسیج می توانستی او را پیدا کنی.
پسری مومن و معتقد .
از همونایی که خیلی ها دوست دارند همچینین دامادی داشته باشند.
هر وقت می گفتیم رحیم چرا ازدواج نمی کنی؟
می گفت :اونی که می خوام پیدا نمی کنم.
یکی می خوام که هیچ یک از قوم و خویش هاش هم حتی به مواد مخدر نزدیک نشده باشه.
تا اینکه یه روز امدو گفت :
پیداش کردم بیایید بریم خواستگاری.
خواستگاری رفتیم.مشکل مهریه
گفتند تاریخ تولد دختر خانم
پدر و مادر رضا پا پس کشیدند.
ولی اقا رحیم ما عاشق شده بود.
به هر صورت با مهر بالا عقد کردند
بعد از مدتی پچ پچ ها شروع شد.
وقتی معلوم شد اقا رحیم و دخترخانم بدون اینکه
کسی بفهمد رفته بودند محضر و مهر را به 12 تا سکه
تقلیل داده بودند
|