نمایش پست تنها
  #1614  
قدیمی 12-08-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض رفتن، نبودن نیست ...



رضا بروسان/همسرش الهام و دخترش لیلا .. هر سه رفتند .. صبح 14 آذر ..

گاهی می خندم
گاهی گریه می کنم
گریه اما بیشتر اتفاق می افتد
به هر حال آدم
یکی از لباس هایش را بیشتر دوست دارد...!
دنیا چشم از ما بر نمی دارد/ الهام اسلامی



تنهایی در اتوبوس، چهل و چهار نفر است
تنهایی در قطار، هزار نفر.
به تو فکر می‌کنم
در چشمهای بسته، آفتاب بیشتری هست...!

یک بسته سیگار در تبعید / رضا بروسان

چنان باورت می کنم
که شاخه هایت به شکستن امیدوار شوند
من دختر یک کشاورزم
آب باش و با من مهربانی کن
سرکشی نکن
قلب من از قدم های تو پیشی می گیرد
بگذار شب بیاید و خیابان را خلوت کند
تا تو را در آغوش بگیرم
تو دیواری هستی که هیچ دری از غمگینی ات کم نمی کند
همیشه چای می خوری و شعر می خوانی
صدای تو دلتنگم نمی کندتنهایم می کند.
الهام اسلامی

همه ی ما منتظریم تا دیگران بمیرن تا براشون بزرگ داشت بگیریم/خودمو میگم ..
اینقد رفتن این سه تا برام سخت بود که هی شعراشونو میذارم.. قبل از این اتفاق فقط یکی دوتا از کاراشو خونده بودم .. نمی دونم باید گردن مشغله انداخت .. یا بی معرفتی خودم ِ !!
"بودن" رو و "قدر دونستن" /وختی کسی هست/ رو کی می خوایم یاد بگیریم ..
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید