نمایش پست تنها
  #518  
قدیمی 11-25-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدایا چرا من هر وقت صدات میزنم جوابمو میدی ؟ توی من چی میبینی خدا ؟ فکر میکنی من چکار میتونم بکنم ؟ من کیم خدا ؟
از من چی میخوای ؟
خدایا تو حق داری منو به جهنم بفرستی خدایا تو حق داری تحقیرم کنی مجازاتم کنی به عزتت قسم محقی تا ادبم کنی تو خیلی دوست داشتنی هستی
خدای عزیز همیشه همونی که بودی هستی تو قول میدی و بهش عمل میکنی چیزی که ذهن منو مشغول میکنه این هست که چرا ما اینطوری هستیم
خدایا توبرای من سکوت شبی ! تو برای من لحظه غمگین و شاد هستی
گریه های تنهایی و حس ترحم
خدایا گاهی اوقات از درون خودم تو را با مایه ی وجودم صدا میزنم و تو پاسخت اینقدر گرم و متین هست که من که خیلی زود محبت یا غضب رو درک میکنم مدتها طول میکشه بفهمم ، خیلی خوبه که هر چیزی که در مورد تو در جریان هست همه چیز برای معنایی هست معناگر از تو خدایا نیست . و عجب خدایی هستی خدا . یعنی من چطوری روزی در مقابل تو قرار بگیرم و بگم خدایا سلام . چطور میشه تو از من راضی باشی ؟
رضایت از بابت چی خدا ؟ من پر از سوالم ! پر از سوالهای عجیب و معمولی
چرا بزرگ اینقدر ؟ این آسمون این سیستم بزرگ چرا ؟ اینکه ما ببنیم و حسرت بخوریم ؟
خدایا نسلهای پیشین ما اونهایی که کشته شدن و روزهای خوب رو که تو وعده دادی چی میشن ؟ شاید تا زمانی که فرستاده تو روی زمین میاد من نباشم .
من کی میتونم آخر این نمایش بزرگ این فیلم این تصویر این نقاشی رو ببینم
من هم حق دارم اون روز رو ببینم مثل همه
نمیخوام مثل یک آدم معمولی که موقع مردن دورش جمع میشن گریه زاری میکنن و بعد مثلاً این آدم چه حیف شد که مُرد باشم
میخوام پرواز کنم شوق دارم ، ذوق دارم، دوست دارم خدایا میخوام دوستهام و دشمنام نسبت به من یک حس داشته باشن میخوام بزرگ باشم دوست دارم
مهربانی کنم دوست دارم بابا باشم و پیشانی پسرم یا دخترم رو بوس کنم دوست دارم پاره تن داشته باشم . اما یه حسی به من میگه تو اینطوری نیستی تو مال یه جای دیگه ای مال یه مکان دیگه ای تو نباید جا بزنی . باید ادامه بدی ...............
خدایا چرا اینقدر پیچیده اش میکنی بیا و تکلیف منو روشن کن اگه میخوای من برات بمیرم حاضرم خدای عزیز
خدایا من عروسی و مجلس دوست ندارم . چون ادم راحت نیست حرف بزنه
حرف دلتو نمیگی چون نگرانی ، نگرانی از اینکه کسی ناراحت بشه
اونها فکر میکنن تو قصد و منظوری داری ولی نمیدونن این چیزی هست که هستی
من همینم چیزی هم نمیتونم باشم که نیستم
میدونم که تو از من میخوای همینطور که هستم باشم اما خودم باشم
من نماز هام بدرد هیچی نمیخوره میدونم دلداریم میدی چکار کنم من همین قدر حالیم میشه سوره میخونم و رکوع میکنم سجده میرم اما خیلی کم پیش میاد که حست کنم
خدایا من مکه رفتم . حج عمره ، منو یادته اون روز که همه گریه میکردن ولی من میترسیدم چون نمیفهمیدم ، من میترسیدم چون نمیدونستم
دروغ نمیگم تمام اعمال حجم رو انجام دادم ولی یه حس غریبی بود
نمیدونم اون چه آروزیی بود که اولین بار موقع دیدن کعبه کردم
ولی میدونم که هر کدومشون داره عملی مییشه
یعنی اگر اون آرزویی که کردم برآورده بشه چیییییی میشه خدا !
از کعبه که اومدم بیرون در مسجد الحرام نشستم فقط نگاه کردم . فقط نگاه کردم
خدایا من فکر میکردم همه گریه میکنن پس حاجتاشون رو میگیرن
اما من گریه ام نمیگرفت فکرکردم دست خالی برگشتم اما الان که میبینم من دست خالی برنگشتم
خدایا وعده های تو سخت حقیقت دارند
تو گفتی من رو صدا کن به تو جواب میدم
من صدات کردم و تو به جواب دادی
خدایا اگر بگی من این کار رو میکنم حتماً انجامش میدی من این رو میدونم
ای خدا اراده تو چقدر سخت و محکم هست ! من چی ازت بخوام ؟ من چی از تو بخوام ؟ من که هر چی ازت خواستم بهم دادی من باز به وعده های خودم پشت پا زدم !
تو چه امیدواری خدا ! چه امیدی هست که تو به بنده خودت داری ؟
عجیبتر این که تو همه چیز رو میدونی و ما اینو میدونیم ولی اونطوری که باید نمیدونیم !
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 11-25-2011 در ساعت 03:43 AM
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید