مرا دریاب امشب در خیالم دامانت را باز کن تا تمام تنهائیهایم را گهواره باشد
در این نزدیکی پی کسی می گشتم که مرا بداند تا از دفتر ذهنم آرزویم را بخواند
چقدر گم بودم چقدر دور بودم تو در این نزدیکی بی آنکه من بدانم مرا در آغوش گرفته ای
بی آنکه بفهمم مرا نوازش می کنی ومن بی آنکه بدانم آرام می گیرم
مرا امروز دوباره در آغوش بگیر ...