11-07-2011
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2011
محل سکونت: tehran
نوشته ها: 442
سپاسها: : 905
904 سپاس در 533 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دعای مرد فقیر (حکایت)
آورده اند که ملک صالح که از صلحای پادشاهان عراق بود، شب ها با یک غلام بیرون آمدی و در مساجد و مقابر و مزارها گشتی و احوال هر کس تفحص کردی.
شبی در سرمای زمستان می گشت. به مسجدی رسید. درویشی را دید که از برهنگی و سرمای زمستان می گفت: " الهی اگر در قیامت، این پادشاهان غافل که نعمت تو را سرمایه حظوظ نفس و هوی ساخته و از احوال ضعیفان غافل شده اند به بهشت راه دهی به عزت و جلال تو که من قدم در بهشت ننهم. "
ملک صالح جامه با یک بدره زر پیش درویش نهاد و بگریست.
__________________
چه کسی میتواند با دختران شرقی دوئل کند؟!
وقتی نگاهشان...
دست ها را از حرکت باز می دارد!!
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|