یادمه یه کتاب داشتم شعر بچه های ایران اثرِ عباس یمینی شریف
آخر کتاب این داستان معرفی شده بود
منم دورش خط قرمز کشیده بودم که بخرم!!
و هیچ وقت نخریدم البته
الان چشمم افتاد به این کلی ذوق کردم
من رو یادِ هوش مصنوعی اسپیلبرگ هم انداخت یه جورایی
آی چقدر بدم میاد از این تحلیل هایِ تخیلی و دو دسته کردن
با احساس و بی احساس...آخه این یعنی چی؟
مساله بودن در نشدنی هاو یا نبودنی هاست
بودن اون طور که خودت میخوای و انتخاب می کنی
یا اون طور که برات انتخاب میشه و پیش میاد؟
خودت رو به دستِ سرنوشت بسپاری یا گاهی بایستی و یا حتی جسارت این رو داشته باشی که دور بزنی و از نقطه صفر شروع کنی؟
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است
|