مدوسا (Medusa) / نرودا
و این هم قسمتی از شعر مدوسا (Medusa)ی ِ نرودا که خیلی دوسش دارم :
دیگران
معشوق را مایملک خویش می پندارند
اما من
تنها می خواهم تماشایت کنم ...
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|