نقل قول:
نوشته اصلی توسط KHatun
آدم به خانه اش عادت می کند خب. دست خودش نیست. توی آن مساحتِ خاص، آن فضای خاص، آن دیوارهایِ کج و معوج و کلی جا که معلوم نیست چرا آنجا هستند بزرگ شده و خو گرفته با شکل و شمایلش. مثلا یک طاقچه ای هست توی حمام که هیچ کس هنوز نفهمیده چرا آنجاست و به درد چه کاری می خورد. گاهی همین عیب و نقص ها و اضافات جذاب تر از کل خانه است، به خصوص وقتی مدتها دور باشی و بخواهی حس و حال در خانه بودن را به یاد بیاوری. نمی دانم. شاید سفر تنها به این دلیل خوب است که بعدش خانه ای هست که پاهایت را تویش دراز کنی و نفسِ عمیق بکشی.
شاید اگر همه ی چیزهایی که آن بیرون شهر آزارت می دهد را فاکتور بگیری، نتیجه ش بشود همین خانه...با تمام طاقچه هایِ به درد نخورش!
پ.ن: یک خانه ی خوب و یک خواب خوب. همین
|
به به احسنت خاتون خانوم.......
فکر کنم جای حمومو و پذیرایی اشتبا گرفته شده توی خونه....طاقچه هارو قدیم توو پذیرایی میزاشتن ....حالا یا اشتباه از معمار بوده یا شما ؟
مجبور نیستی خاله مینا ...خیلی دلت تنگ شده و ناراحتی انصراف بده بیا خونتون....حالا تا دو روز پیش نذر ونیاز میکردی , اشک میریختی که قبول شی...الان واسه ما احساسی بازی در میاری....
واقعا خدا چه صبری داره ...هر روز یه داستان دارین شماها...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Ghazal.banoo
شمال این روزا آفتابی ِ ...
امروز داشتم به خورشیدی فک می کردم که یه ظهر پائیزی ِ سردو دلگرم می کنه ..
به جاده
رفتن
فاصـــله
به پریناز ,
دختر زیبای ترکمنی که توی جاده باهاش دوست شدم وُ هی لبخند تعارفم می کرد ..
به شبای یواشکی ِ دریاچه ..
به مهیاب دختر شیطون رشتی که دم آخر محکم بغلم کردو بوسید و گف ینی دیگه نمیبینیمت غزل ؟!
به پاتوق بچه ها پشت دانشگاه ..
به نیمه شبای تنهایی توی حیاط خوابگاه و درد و دل با ماه ...
به راه رفتن روی جدول ..
به عکسایی که گرفتیم ...
به خونه سالمندان ! اون پیرزنه که اشک توی چشماش جمع شده بود و میگف "بچه چیه !
چشمات نمیبینه , گوشات نمی شنوه , اون وخ دیگه هیشکی نمی خوادت !" دستشو بوسیدم گفتم من میشم دخترت .. غصه نخور ...
به این که چقد دلم برا اینجا تنگ می شه وختی که برم !
به صدای گرم محمد نوری که الان دارم گوش میدم :
جان مریم چشماتو وا کن / سری بالا کن / در اومد خورشید / شد هوا سفید /
وقت اون رسید / که بریم به صحرا / وااای نازنین مریم
جان مريم چشماتو واكن / منو صدا كن / بشيم روونه / بريم از خونه /
شونه به شونه / به ياد اون روزها / وااای نازنين مريم
.
.
.
غزل
|
غزل تو با هر کی بهت میخنده سری دوست میشی؟ چقد ساده ای تو دخترک........ما رو ببین دلمون به کی خوشه
مهیاب...یعنی چی؟ یعنی جوینده ی ماه ؟ معنیش جالب نیست اما اسم تکی هستش...این واژه رشتی که به کار بردی درست نبود ..خیلی غلیظ بود...انگار تیکه انداختی...به جاش بگو گیلکی....
حالا جدی داری میری ؟ ....دست ما رو توو حنا نذاری ...من اینجا منتظرتم..زود بیا.....
این شبای یواشکی دریاچه و پشت دانشگارم از برنامه هات حذف کن...
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
ویرایش توسط آريانا : 10-15-2011 در ساعت 01:22 AM
|