نمایش پست تنها
  #10  
قدیمی 09-15-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

پنجشنبه ١٤ اسدد ١٣٧٠

با هم به كنسرت رفتيم.او مانند اينكه روانش را به پرستو داده باشد،
محو آهنگها شده بود،و من كه تمام هستيم را بهاربه گروگان گرفته بود،
نميخواستم بدانم كه پرستو چه ميخواند.دلم ميشد سكوت بهار را بخوانم و بدانم كه او درين خموشيهای مرموز به چه می انديشد
و چرا آرام آرام اشك ميريزد.
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از GhaZaL.Mr به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید