سحرم باش!
(زلال عروضی قافیه دار پیوسته)
من از عشق تو شادم
هبوطت بـه دلم مانـده دمـادم
من از شعر نگاهت چه غزل ها نسرودم
دلم را به خـدا من بـه تو دادم
بســـوی تــو فتــادم
ازین پس سحرم باش!
منم ماه شبت تـا کـه کنـم فـاش،
همه قصّه ی این فاصله ی سخت غمیـن را.
بــه شـوق هنـر خالـق نـقّاش
بمانی بــه بـرم کاش
شاعر: اعظم گلیان ( گلی )