نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 06-16-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض دست نوشته هایی به نام بهارانه

يكشنبه – ١٨ ميزان ١٣٦٩

امروز "بهار" را در كانون شعر دانشگاه كابل ديدم. شعر غم‌ انگيزی از فروغ فرخزاد را خواند و خاموش نشست.
خموشيهايش او را به شعر ناسروده ‌يی مانند ميكرد.هنگامی كه نوبت من رسيد، به جای سروده‌ های تازهء خودم، اين شعر را خواندم
:


"من به راز شنفته ميمانم
تو به شعر نگفته ميمانی"

ادامه دارد .....
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از GhaZaL.Mr به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید