نمایش پست تنها
  #18  
قدیمی 04-20-2011
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض داستان عشق استاد شهریار

شهریار از این حریف ناخواسته که معشوقه اش را از دستش ربوده بود
با عناوین مختلف در اشعارش نام برده است
که تدریجا این عناوین، عتاب آمیز و کوبنده تر شده اند
و در نتیجه «رقیب» به «رقیب سفله» و «گدا» و «اهریمن» و «دیو» تبدیل شده است.
ولی او نه تنها در آنزمان، بلکه تا مدتها از او مستقیما نام نبرده است
چرا که رقیب عشقی شاعر جوان، مرد مقتدر دوران رضاشاه
و مرد دوم مملکت ...«تیمور تاش» بود
که پس از کشته شدنش در زندان رضا شاه
شهریار که سید بود گفته بوده است ....جد من او را کُشت


تیمورتاش که از ماجرای دلدادگی این دو نفر آگاه بود
دستور می دهد شهریار را زندانی و نهایتا مسموم کنند
ولی مادر پری که علاقه ی خاصی به شهریار داشت
وقتی از این موضوع با خبر می شود
شیون کنان به دیدار تیمورتاش می رود و به او می گوید که
این سید بیچاره چه گناهی کرده است
می ترسم نفرین او ما و شما را زیرورو کند ...
مبادا دستتان به خون او آلوده شود

و تیمور تاش به احترام مادر پری
دستور می دهد او را به مشهد تبعید کنند....





کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست

کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر
این چه راهیست که بیرون شدن از چاهش نیست

ماه من نیست در این قافله، راهش ندهید
کاروان بار نبندد شب اگر ماهش نیست

ماهم از آه دل سوختگان بی خبر است
مگر آیینه ی شوق و دل آگاهش نیست!

تخت سلطان هنر بر افق چشم و دل است
خسرو خاوری این خیمه و خرگاهش نیست

«شهریارا» عقب قافله ی کوی امید
گو کسی رو که چو من طالع گمراهش نیست


...
..
.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید