03-18-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مي ترسم قمر گل
بهار دارد مي آيد
و تو غصه هايت يكي يكي سبز مي شود
غصه هايي كه با بهار مي آيند و بي بهار كنار تو مي مانند
مي دانم قمر گل ...مي دانم
هيچ آبي اينهمه كهنگي را از لباس هايت نمي شويد و آنهمه حسرت را از
چشمهايت.
...هنوز هفت سين خانه ات سئوالهايي ست بي جواب...
شايد هفت سئوال !
دلت گرفته است مثل چهار شنبه سوري پارسال..
.تو ترقه نداشتي
و بغض هايت يكي يكي مي تركيد
و....دلت تا بهاري ديگر خواهد گرفت !
تو تابستاني هم نخواهي داشت. وقتي دوستانت از دريا ميگويند . و تو به ياد
چشمهايت خواهي افتاد...
هميشه سهم تو از پشت ويترين ها فقط يك آه بود
و بهار هم هيچوقت از پشت پنجره ي تو
سبز نبود
مي ترسم قمر گل.. مي ترسم
پرده هاي پشت پنجره ترا ببلعد
.
و ماه تنها بماند..
مي ترسم قمرگل....
(شاعرگرانقدررضوان ابوترابی)
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|