نمایش پست تنها
  #46  
قدیمی 03-18-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



مي ترسم قمر گل

بهار دارد مي آيد

و تو غصه هايت يكي يكي سبز مي شود

غصه هايي كه با بهار مي آيند و بي بهار كنار تو مي مانند

مي دانم قمر گل ...مي دانم

هيچ آبي اينهمه كهنگي را از لباس هايت نمي شويد و آنهمه حسرت را از

چشمهايت.

...هنوز هفت سين خانه ات سئوالهايي ست بي جواب...

شايد هفت سئوال !

دلت گرفته است مثل چهار شنبه سوري پارسال..

.تو ترقه نداشتي

و بغض هايت يكي يكي مي تركيد

و....دلت تا بهاري ديگر خواهد گرفت !

تو تابستاني هم نخواهي داشت. وقتي دوستانت از دريا ميگويند . و تو به ياد

چشمهايت خواهي افتاد...

هميشه سهم تو از پشت ويترين ها فقط يك آه بود

و بهار هم هيچوقت از پشت پنجره ي تو

سبز نبود

مي ترسم قمر گل.. مي ترسم

پرده هاي پشت پنجره ترا ببلعد
.
و ماه تنها بماند..

مي ترسم قمرگل....

(شاعرگرانقدررضوان ابوترابی)


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید