02-08-2011
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شگردهاي عجيب سارقان
شگردهاي عجيب سارقان
اين نامه را براي افرادي نوشتم و فرستادم كه صفحه حوادث را دنبال ميكنند و از شگردهاي عجيب و غريب دزدان و كلاهبرداران، گاهي اوقات نزديك است كه شاخ درآورند. از شگردهايي كه عقل جن هم به آنها نميرسد، بعضي تعجب ميكنند و گاهي اوقات به هوش و ذكاوت دزدان از خدا بيخبر كه عقل و شعور خود را در راههاي ناثواب و خلاف به كار ميبرند، به خدا پناه ميبرند و بايد در حق ماموران نيروي انتظامي دعا كرد كه اگر آنان در اين شهر مشغول انجام وظيفه نبودند، شهر ما چگونه جايي بود براي زندگي.
اين بنده حقير چند نمونه سرقت كه در خيابان و محلهاي شلوغ با آن مواجه شدهام را براي آگاهي بيشتر خوانندگان به عرض ميرسانم. اول اينكه اگر مدت طولاني در صف اتوبوس ايستاديد و با اتوبوس پر از جمعيت روبهرو شديد و آدمهايي كه عجله دارند سوار شوند، به نظر من از خير سوار شدن بگذريد؛ چراكه وقتي همه همديگر را هل ميدهند تا سوار شوند، ممكن است يكي نيز شما را هل بدهد كه سريعتر سوار شود و با دو دست، شما را هدايت ميكند كه جلو برويد و بعد ميبينيد همان شخص در ايستگاه بعدي پياده ميشود و شما از اين همه عجله براي يك ايستگاه در تعجب ميمانيد؛ اما در اين شرايط نگاهي به كيف خودتان بيندازيد، چون در آن لحظه با كيف خالي روبهرو ميشويد. به اين همه مهارت غبطه ميخوريد كه چگونه بدون اينكه متوجه شويد از زير چادر شما، زيب كيفتان را باز و كيف پولتان را سرقت كردهاند.
تازه اگر به اين مورد برخورد نكرده باشيد، سوار اتوبوسي شدهايد كه مملو از جمعيتي است كه همه كنار هم ايستادهاند و آن موقع شما كيف پولتان را سفت چسبيدهايد؛ اما هنگام پياده شدن متوجه ميشويد كه ته كيفتان با چه ظرافتي با يك تيغ موكتبري پاره شده و محتويات آن بدون اينكه شما متوجه شويد، خالي شده است.
باز به اين فرد غبطه خواهيد خورد كه كارش از يك جراح هم بهتر است كه توانسته چنان خط صاف و ظريفي را در كيف شما ايجاد كند و اموال شما را به سرقت ببرد كه آب از آب تكان نخورد.
توصيه آخر اينكه اگر در مسيرتان تاكسي خطي است، بهتر است از آن استفاده نماييد.
ع ـ مشكي از تهران
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|