نمایش پست تنها
  #7  
قدیمی 02-02-2011
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض داستان عشق استاد شهریار


سُست عهدی ها و بد قولی های پری همچنان ادامه داشت
و با اینکه شاعر جوان را با وعده های واهی دلگرم می کرد
ولی در وعده گاه حاضر نمی شد
و به قول ...حضرت مولانا:

☼☼☼☼

وعده ی فردا و پس فردای تو
انتظار حشرت آمد، وای تو

انتظارم کُشت باری گو بُرو
تا رهد این جان مسکین از گرو

☼☼☼☼

در غزل دل انگیز «انتظار»
شاعر جوان از تلخی آن شکوه ها دارد



باز امشب « ای ستاره ی تابان » نیامدی
باز « ای سپیده ی شب هجران » نیامدی

شمعم شکفته بود که خندد به روی تو
افسوس « ای شکوفه ی خندان » نیامدی

زندانی تو بودم و « مهتاب من چرا ؟ »
باز امشب از دریچه ی زندان نیامدی

با ما سر چه داشتی « ای تیره شب » که باز
چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی؟!

شعر من از زبان تو خوش صید دل کند
افسوس « ای غزال غزلخوان » نیامدی

گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه
نامهربان من تو که مهمان نیامدی

خوان شکر به خون جگر دست می دهد
« مهمان من! » چرا به سر خوان نیامدی

دیوان حافظی تو « و » دیوانه ی تو من
« اما پری! به دیدن دیوان نیامدی»

نشناختی فغان دل رهگذر که دوش
« ای ماه قصر» بر لب ایوان نیامدی

گیتی « متاع چون منش » آید گران به دست
اما تو هم به دست من ارزان نیامدی

صبرم ندیده ای که چه زورق شکسته ای ست
« ای تخته ام سپرده به طوفان » نیامدی

عیش دل شکسته « عزا می کنی چرا؟ »
عیدم تویی « که من به تو قربان نیامدی »

در طبع «شهریار» خزان شد بهار عشق
زیرا تو «خرمن گل و ریحان » نیامدی








__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید