نمایش پست تنها
  #27  
قدیمی 01-28-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

افسانه فرزندان شاهنشاه هرمزد

قسمت ششم


صبح شده بود. قصر در شرف سقوط بود. تعداد زيادی از افراد گارد سلطنتی کشته شده بودند. اردشير در سالن بزرگ قصر در حالی که شمشيری به دست داشت، خسته و کوفته نشسته بود. سالن بزرگ قصر پر از اجساد کشته شدگان و زخمی های گارد سلطنتی بود. ديوارها و محوطه ی قصر به دست سربازان سورن افتاده بود. تعداد زيادی از سربازان سورن در پشت در بزرگ سالن وسيع تجمع کرده بودند و با الوار بزرگی که در دست داشتند به در می کوبيدند. در آن طرف در سربازان گارد سلطنتی سعی می کردند، جلوی آن ها را بگيرند. فرمانده ی گارد از دری ديگر وارد محوطه ی سالن شد و مستقيم به سمت اردشير رفت. همينکه به اردشير رسيد، او از جا برخواست و از فرمانده ی گارد پرسيد:
پس نیرو های سپهسالار ما کجا هستند؟
فرمانده با ناراحتی سرش را پايين انداخت و به ولينعمت خود گفت:
_ مرا عفو فرمایید سرورم. فکر نمی کنم کسی در این موقعیت نوای یاری طلبانه ی ما را پاسخ گوید و به کمک مان بياید.
ناگهان در سالن شکست. صدها سرباز مهاجم به داخل ريختند. آن ها همه ی ساکنين قصر را به قتل رساندند و تنها اردشير را زنده گذاشتند. در همان زمان، بزرگ خاندن مهران که يکی از 16هفت دودمان ممتاز بود، با عجله در راهروی آتشکده ی بزرگ پايتخت در حال دويدن بود تا خود را به محل موبد بزرگ برساند. در جاهای مختلف آتشکده 17هيربدان مشغول انجام تشريفات مذهبی بودند. آزادشاد در سالن اصلی آتشکده نشسته بود که ناگهان در سالن باز شد و بزرگ خاندان مهران که بهمن نام داشت، وارد گرديد. او با عجله در حالی که صدای کف کفشش بر روی سنگفرش محوطه ی آتشکده، در سالن انعکاس می يافت، به سمت آزادشاد رفت. همين که بهمن به آزادشاد رسيد، بدون سلام و احوالپرسی با صدای بلند و خشمگينانه ای از او پرسيد:
_ می خواهی همين طور دست روی دست بگذاری و کاری نکنی تا پایتخت کاملاً ویران گردد؟
آزادشاد که از رفتار بهمن ناراحت شده بود، به او پاسخ داد:
_ موبدان را چه کار با سياست؟! کار ما فقط انجام رسومات مذهبيست.
بهمن خشمگين گفت:
_ من مطلعم که قباد از تو خواسته تا از سپهبد گودرز بخواهی جلوی دخالت لشکريان را بگيرد. اما اگر اوضاع همین طور ادامه پیدا کند و هيچ کاری نکنيم، تمام مملکت نابود می شود. جنگ بين سورن ها و کارن ها هم اکنون تمام پايتخت را ويران می کند. از طرف ديگر اقطاعات و تيولات اين دو خاندان در تمام مملکت پراکنده است. اين می تواند باعث پراکنده شدن جنگ داخلی در همه جا شود و کل ایران زمین را در آشوب فرو برد.
سخنان واقعگرايانه ی بهمن بر روی آزادشاد اثر گذاشت. او چشمانش را بست و چند لحظه ای تأمل کرد. سپس چشمانش را گشود و به بهمن گفت:
_ با من بيا.

ادامه دارد...

نوشته: علی پاینده جهرمی

16- اولين خانواده ی ممتاز در زمان ساسانيان ( دوره ی پارسی دوم ) خود دودمان سلطنتی ساسانی بود و بعد از آن سورِن پَهلَو، کارِن پَهلَو، سپاهبد پَهلَو، سپَندياد، مِهران، و دودمان هفتم گويا زيگ يا زيک بوده است. بنابر روايت طبری ، کارن در حوالی نهاوند ( در سرزمين ماد )، سورن در سيستان، سپندياد در اطراف ری، و سپاهبد در دهستان گرگان اقامت داشتند. از طرف ديگر می دانيم که سوخر از تخمه ی کارن و زادگاهش اردشير خوره واقع در پارس بوده است؛ نيز می دانيم که رودی نزديک ری و دهی نزديک نيشابور به نام سورن موسوم بوده است؛ و هم می دانيم که مهرنرسه از خاندان سپندياد اهل قريه ی آبروان واقع در دشت ای بارين در ناحيه ی اردشير خوره پارس بوده است، و اين قريه و قريه ی گيره را در بلوک مجاور، يعنی شاپور از اجداد ارث برد و موارد بسيار ديگر. از اين مطالب در می يابيم که املاک واسپوهران در سراسر کشور کشور ايران پراکنده بوده است،مخصوصاً در ماد و پارت که که مهد دولت اشکانی محسوب می شود و در ايالت پارس که منشاء دودمان ساسانی است. املاک خاندان های مزبور در اين ايالات نزديک به هم قرار داشتو تشکيل اقطاعات وسيعه و تيولات يک کاسه در آنجا ممکن نبود. ظاهراً همين نکته يکی از علل عمده ای بوده است که به تدريج تيول داران بزرگ را در طی دوره ساسانی مجبور کرد تا در زمره ی نجبا و اشراف درباری در آمدند و تا حدی وضع ملوک الطوايف که در دوره ی اشکانی بارز تر بود – نمود بيشتری داشت را از دست دادند. اما تا زمانی که جامعه ی قديم باقی بود، واسپوهران علاقه و انتساب باستانی خود را با ديه ( ويس ) نگاهداشتند. مثلاً هر وقت مورخان از منشاء يکی از واسپوهران نام برده اند، غالباً اسم قريه را ذکر کرده اند.
17- تشريفات مذهبی که مستلزم اطلاع و تجربه ی مخصوص بود، در معابد توسط هيربدان اجرا می شد. خوارزمی معنای لفظ هيربد را (( خادم آتش )) گفته است.
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید