افسانه فرزندان شاهنشاه هرمزد
قسمت دوم
زمان به سرعت در حال عبور بود. هرمزد بيمار بود و هر روز به مرگ نزديک تر می شد. جانشينی مسئله ی بسيار مهمی بود. قطعاً شاهنشاه جديد مناصب و عنوان ها را به خاندان طرف دار خود می بخشيد. خاندان ديگر تا مدتی از قدرت به دور می ماند و می بايست منتظر موقعيت ديگری برای دست يابی به آن باشد و کسی نمی دانست موقعيت کی دوباره به دست خواهد آمد.
پيروز احوال هرمزد را به وسيله ی پزشک مخصوص که از خاندان کارن بود، زير نظر داشت. تا اينکه روزی پزشک مخصوص او را از نزديکی ساعات پايانی عمر هرمزد مطلع کرد. پيروز که چنين ديد، به نزد مقامی که رياست تشريفات و امانت خلوت شاهنشاه را بر عهده داشت، رفت و از او خواست که به ملاقات هرمزد برود. رئيس تشريفات پيروز را به حضور شاهنشاه برد. هرمزد روی تختی زرين آرميده بود. پيروز بالای سر او ايستاد و به شاهنشاه 6ادای احترام کرد. هرمزد با لبان لرزان و صدايی که به سختی شنيده می شد از او پرسيد:
_ برای چه به اينجا آمده ای؟
پيروز زير چشمی نگاهی به رئيس تشريفات انداخت. هرمزد متوجه منظور او شد. بنابراين به رئيس تشريفات گفت:
_ تو مرخصی.
رئيس تشريفات تعظيمی کرد و آنجا را ترک نمود. بعد از رفتن رئيس تشريفات، پيروز به هرمزد گفت:
_ شهرياررا. اگر زبانم لال... ساعت مرگ شما فرا برسد. آيا فکر می کنيد خاندان سورن می گذارند، وليعهد جانشين شما شود؟ قطعاً قباد و ديگر سورن ها چنين اجازه ای نمی دهند.
هرمزد قدری تأمل کرد. سپس از پيروز پرسيد:
_ به نظر تو من چه باید بکنم؟
_ فقط يک راه برای حل اين موضوع وجود دارد. شما بايد قبل از مرگ... خودتان اردشير را به عنوان شاهنشاه انتخاب کنيد. اين تنها راهی است که می شود جلوی سوء استفاده ی سورن ها را گرفت.
هرمزد نظر پيروز را پسنديد. بنابراين به او گفت:
_ تو بايد در اجرای اين کار به من کمک کنی.
پيروز، خوشحال پاسخ داد:
_ جانم به فدايت، ما کارن ها با تمام قوا، اوامر شما را اطاعت می کنيم.
هرمزد به پيروز گفت:
_ بسيار خب... کمکم کن.
پيروز زير بغل هرمزد را گرفت. هرمزد با کمک پيروز از جا برخواست.
ادامه دارد...
6- اگر چه در داستان بيشتر برای ادای احترام از رکوع و سجده در مقابل مقام بالاتر استفاده شده، ولی يکی از روش های بسيار مرسوم ادای احترام در بين پارسيان به اين شکل بوده که دست را برافراشته، انگشت سبابه را به نشانه ی احترام و اطاعت به طرف جلو دراز می کردند. همانطور که در نقش رجب، آن گاه که اردشير بابکان دو علامت شاهی شامل حلقه ی سلطنتی و عصای پادشاهی را از اهوره مزداه دريافت می دارد، ديده می شود. اما در اين داستان بيشتر از تعظيم و سجده استفاده شده چون از ديد مردم امروزی پذيرفتنی تر است.