نمایش پست تنها
  #22  
قدیمی 01-28-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


افسانه فرزندان شاهنشاه هرمزد


در زمان های قديم، پيش از حمله ی اعراب به ايران زمين،
1شاهنشاهی به نام هرمزد بر اين سرزمين حکومت می کرد. عمر شاهنشاه هرمزد رو به پايان بود و او پنج پسر با نام های شاپور، اردشير، يزدگرد، بهرام و خسرو داشت. از بين پسران، شاهنشاه فرزند دوم خود که اردشير نام داشت را بيش از ديگران دوست می داشت. شايد علتش علاقه ی بيش از حد هرمزد به زن دوم خود ( مادر اردشير ) بود. در روزگار جوانی، به علل سياسی و به فرمان پدر، هرمزد با زن اول خود ( مادر شاپور ) که از خاندان قدرتمند سورن که بعد از خاندان ساسانی قدرتمند ترين خانواده ی کشور بود و بسياری از مقامات لشکری و کشوری و از جمله مقام وزير اعظم 2( ورزگ فرمَدار ) که بر عهده ی شخصی به نام 3قباد بود را در اختيار داشتند، ازدواج کرده بود. در آن زمان 4هفت خانواده ی بزرگ تيول دار که از گذشته های قديم در ايران زمين وجود داشتند، دارای قدرت و ثروت بودند که در عصر ساسانی خود خاندان ساسانی يکی از اين هفت خانواده بود و بعد از آن خاندان سورن ( suren ) و کارن يا قارن ( karin ) بيشترين قدرت را داشتند. زن دوم، انتخاب خود هرمزد بود و به همين علت دوست داشت فرزند اين زن جانشينش شود. بنابراين او را برخلاف نظر بسياری از بزرگان به ولايت عهدی انتخاب کرده بود. اما عرف آن زمان به جانشينی فرزند ارشد حکم می داد. شاپور، پسر بزرگ تر که از طرز فکر پدر بسيار ناراحت بود، چون شاهنشاهی را حق خود می دانست، بعد از نااميدی از پدر، سعی در جلب نظر بزرگان داشت و چون از سورن ها بود، قباد و خاندان سورن به شدت از او حمايت می کردند. از طرف ديگر خاندان کارن که چشم ديدن جاه و مقام بيش از حد سورن ها و کم شدن قدرت خود در آن زمان را نداشت، به سرپرستی شخصی به نام پيروز، از نظر هرمزد و جانشينی اردشير حمايت می کرد. در اين ميان فرزند سوم ( يزدگرد ) ميل چندانی به قدرت نداشت. او سعی می کرد زندگی آرامی داشته و از مسائل سياسی دور بماند. اما فرزند چهارم که 5
بهرام نام داشت و مادرش از خاندان بزرگ سپَندياد بود، علاقه ی فراوانی به نظامی گری داشت. با اينکه او يک شاهزاده بود، بيشتر وقت خود را در پادگان ها می گذراند و حتی شب ها در آنجا می خوابيد. او با تمام توان سعی می کرد، فنون رزمی و استراتژی های جنگ را هر چه بهتر بياموزد. بهرام دوستی به نام مهرداد داشت که مثل خودش از خاندان ساسانی بود و بسيار به يکديگر نزديک بودند. مهرداد در تير اندازی با کمان بسيار استاد بود، چنانکه می توانست سواره و از فاصله ای دور تير را بر گردن موش صحرايی گريزان فرود آورد. کوچک ترين برادر که خسرو نام داشت، در اين زمان هنوز به سن بلوغ نرسيده بود.



__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید