نمایش پست تنها
  #40  
قدیمی 01-22-2011
narmin آواتار ها
narmin narmin آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Nov 2010
محل سکونت: سقز
نوشته ها: 10
سپاسها: : 8

14 سپاس در 8 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ما نباید بمیریم ، رویاها بی مادر می شوند

مقدمه کتاب جدید سیدعلی صالحی عزیز به نام " ما نباید بمیریم ، رویاها بی مادر می شوند "
-------------------------------------

باید زنده بمانیم . هنوز هم باران هست.راه، رؤیا ، روشنایی هست.شب فقط استعاره است ، شب هرگز دشمن ِ کسی نبوده است. ما در ستایش ِ زنده ماندن به شادمانی رسیده ایم.امتحان کن، شعر ... خوب است، امید است ، رضایت است، آزادی است.
من برایت از شعر می نویسم ، شعر می نویسم، از شفا می نویسم ، شفا می نویسم . تکلیف ِ ما رعایت رؤیاهاست . زندگی در شفا ادامه دارد ، عشق ادامه دارد ، امید ادامه دارد . من هم یکی از میان ِ شما ، یکی از شما ، از همین بسیاران ِ بی دریغ ام . بسیارانی در من زیسته و من در بسیارانی زندگی کرده ام . ما زنده می مانیم ، ما باید زنده بمانیم . شعر ... خوب است ، باران خوب است،بوسه خوب است، بوسیدن ِ بی پایان ِ در تو شدن ، با تو شدن ، از تو شدن .
کشف ِ حلول ، کلمه ، خوشی ، خوبی ، آرامش ، آغوش ِ آدمی . خورشیدهای بی شماری در چشم های ما مخفی مانده اند ، ما طلوع خواهیم کرد. صبح نزد ِ من است . من نزد ِ توام ، تو نزد زندگی . مانباید بمیریم ، رؤیاها بی مادر می شوند.
عشق ... خوب است. من آن روز آمدم شما را به ادامه ی روشن ِ راه دعوت کردم ، گفتم عشق خوب است. و شعر اجازه نمی دهد اندوه ِ دیگران را تحمل کنیم ، شعر اجازه نمی دهد بی تفاوت از کنار تاریکی ها بگذریم. من به فهم فانوس ایمان دارم. قرار بود من همراه ِ بودا زاده شوم ، اما مادران ِ مقرب یادشان رفت اسم ساده ی مرا در دفتر رسولان بنویسند ، قرار بود باران باشم ، انار ، آب ، بوته ی گل ِ سرخ ... ، اما شاعران ِ کهن به سرزمین ِ هیلانیا اشاره کردند . هنوز نوبت میلاد ِ من نرسیده بود . من گفتم امید خوب است ، و اعتماد و علاقه ی بی سؤال ، و دانایی ِ بی دلیل ، سرشار شدن از شادمانی ، رفتن به خواب رؤیا ، و رسیدن به رضایت ِ روشنایی ، تا طلوع ِ کامل ِ پرنده .
انسان ...مبارک است، انسان خیلی مبارک است . او می داند بُریدن ، تمرین ِ خاستن است . او که به زانو در نمی آید ، خردمند خواهد زیست . انسان خوب است ، من خوبی هار ا می بوسم ، لمس ِ انسان را بو می کنم . عزیز است عطر ِ آدمی . مانباید بمیریم ، رؤیاها بی مادر می شوند.
ما باید زنده بمانیم . ما هرگز از عیش ِ آب و عادت فانوس فراموش نمی شویم . ما حتی به وقت ِ وداع ، با شادمانی از این کالبد ِ کهن جدا خواهیم شد . ما ادامه ی روشن ِ راهیم . شعر خوب است ، بوسه خوب است ، باران خوب است ، لذت خوب است . شعر ... خواهر من است . من نخستین کاشف ِ بوسه ام . من باران را دیده ام ، من لذت ِ تنفس گیاه را شنیده ام.
انسان ِ من ، انسان ِ شفا ، فرستاده ، نور ، اردیبهشت ، کلمه ، کلمه ی من . من ِ کلمه می گوید : از پیدا شدن در خواب ِ جانور پرهیز کن تا شنیده شوی. شعر ...خوب است . شعر ... آدمی را از درد به دوا دعوت می کند ، از درد به نجات ، از درد به آرامش ، به آهستگی ، به انگیزه . ما راهی نداریم جز به یاد آوردن ِ رنگ ها ، عطرها ، علاقه ها ، آوازها ،رؤیاها . زندگی ...خوب است ؛ و بلوغ و بخشیدن . زنهار ای عزیز ، نوشتن ِ دنیا ، دست آدمی را می گیرد ، وحشت را از واژه ها می گیرد.
و انسان به خانه ی خود بازخواهد گشت . او سفیر صبح های بارانی است . او فرستاده ی شفانویس ِ اردیبهشت است . او شاعر است . او می گوید شعر بخوانید ، شفا خواهید یافت . شعر بخوانید ، درها گشوده خواهد شد ، او می گوید ما نباید بمیریم ، رؤیاها بی مادر می شوند.
از تاریکی نترسید ، تاریکی ... اشاره است ، تاریکی ترس ندارد.تاریکی استعاره است . خوابهای ما خُرّم از گندم است ، دست های ما بوی نان می دهند . به خود اعتماد کنید ، از نو زاده خواهید شد . شعر ... فرصت ِ تکثیر ِ فهمیدن است . تماشا کنید ، ما به زندگی برمی گردیم . پایداری در پرده های شعر ، ما را به شفا خواهد رساند . شعر بخوانید ، باران خواهد آمد ، تشنگی تمام خواهد شد . شعر دعای ِ دانایی ِ آدمی ست . امتحان کنید ، در شعر زیستن ، تخیل ِ انسان را معطر می کند . انسان پیروز است ، انسان ِ صلح ، انسان ِ امید ، انسان عشق .
به شادمانی رسیدن ، به رضایت . به رؤیای مشترک رسیدن ، دیدن ، بوسیدن ، بزرگ شدن . دیگر هیچ دیگری در این دایره نیست . دیگران ... تکثیر بی پایان ِ تواند ، تو ... در آینه های روشن بلوغ ، در ترانه های آرام ِ تماشا . تو نه پیامبر دیگرانی ، نه پیرو ِ دیگران . حضور... حضور ِ شعر ، حضور ِ شفا ... ! شعر ... شفاست ، شعر فرصت ِ شفاست . به یاد آر : انسان پیروز است ، انسان فرستاده است ، فرستاده ی شفانویس ِ اردیبهشت . پس ما نمی میریم . ما نباید بمیریم . راه ، راه ، راه ِ روشن ِ رؤیاها ...!
سیدعلی صالحی
تهران1387..

پ.ن: بس که زیبا نوشته ... همش رو تایپ کردم تا علاقمندان استفاده کنند ...
واقعا شعر شفاست ... نوشتن هم !
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید