11-22-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ميدونم برات عجيبه اينهمه اصرار و خواهش
اينهمه خواستن دستات بدون حتي نوازش
ميدونم که خنده داره واسه تو گريه ي دردم
ميگذري از من و ميري اما باز من برميگردم
ميدونم برات عجيبه من با اونهمه غرورم
پيش همّه ي بديهات چجوري بازم صبورم
ميدونم واست سواله که چرا پيشت حقيرم
دور ميشي منو نبيني باز سراغتو مي گيرم
ميدوني چرا هميشه من بدهکار تو ميشم؟
وقتي نيستي هم يه جوري با خيالت راضي ميشم؟
ميدوني واسه چي از تو بد مي بينم و ميخندم؟
تا نبيني گريه هامو هردو چشمامو مي بندم؟
چاره اي جز اين ندارم آخه خون شدي تو رگهام
مي ميرم اگه نباشي بي تو من بدجوري تنهام
ميدونم يه روز مي فهمي روزي که دنيا رو گشتي
من چجوري تو رو خواستم تو چه جور ازم گذشتي
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|