10-25-2007
|
|
مدیر کل سایت کوروش نعلینی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382
7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در قلمرو تئاتر هوگو با نمايشنامه منظوم "شاه تفريح ميكند" Le Roi s’ amuse (1832)، در پي اقبال عامه مردم بود و سه نمايشنامه منثور منتشر كرد از اين قرار: "كوكرس بورژيا" Lucrece Borgia (1833)، "ماري تودور" Marie Tudor (1833)، "آنژلو، ستمگر پادوا" Angelo, tyran de Padoue (1835) و پس از آن نمايشنامه منظوم "روي بلاس" Ruy Blas (1838) كه در درجهاي عاليتر قرار داشت و به موقعيت سياسي و اخلاقي هوگو بستگي مييافت و كينه او را به "سنت بوو" Sainte Beuve، منتقد نامدار كه از لحاظ سياسي و خانوادگي رقيب او به شمار ميآمد، آشكار كرد، زيرا در اين سالها مادام هوگو معشوقه سنت بوو شده بود! روي بلاس و ارناني هردو از شاهكارهاي نمايشي هوگو به شمار آمد. پس از سه بار شكست، هوگو در 1841 به عضويت آكادمي فرانسه درآمد و پس از رمان آخرين روز يك محكوم (1832) به فكر رمان تازهاي افتاد درباره زندگي تيرهبختان كه در آن بيعدالتي و قساوت قانون را درباره مقصران و داوري به سود پول و سرمايهداري را عرضه كند. در 1834 مدارك لازم را در اينباره فراهم آورد، اما انقلاب او را از نوشتن باز داشت و اتمام كتاب كه نام "بينوايان" گرفت به تعويق افتاد. اين دوره پرثمر و طولاني در آثار هوگو كه وي را به درجه اول در شهرت و افتخار رساند، به شكستي ادبي و بدبختيي خانوادگي منجر شد. نمايشنامه حماسي و تاريخي "بورگراوها" Les Burgraves كه در مارس 1843 در تئاتر فرانسه برصحنه آمد با شكست روبرو شد، در نتيجه هوگو شوق خود را از دست داد، دنباله تئاتر را رها كرد و با ژوليت دروئه به نواحي پيرنه سفر كرد.
در بازگشت خبر مرگ دخترش لئوپولدين Leopoldine را در روزنامه خواند كه در رودخانه غرق شده است. هوگو براي سرگرمي و گريز از اين مصيبت به فعاليت سياسي پرداخت و عضويت شوراي عالي شهر پاريس را پذيرفت و ده سال كار ادبي را كنار گذارد. در چهارم ژوئن 1848 به نمايندگي شهر پاريس در مجلس شورا انتخاب شد. در اين هنگام روزنامه اونمان Evenement را تأسيس، كه در آن از نامزدي لوئي ناپلئون بناپارت Louis Napoleon Bonaparte، برادرزاده ناپلئون بزرگ براي رياست جمهوري حمايت ميكرد، به گمان آنكه اين شخص با اقتدار و نامي كه از حيثيت فراوان برخوردار بود، بتواند بر هرج و مرج غلبه كند و سرنوشت ملت را به راه درست و مستدل بكشاند؛ اما به زودي دريافت كه جاهطلبي و پولپرستي و طرز تفكر ارتجاعي لوئي ناپلئون برخلاف پيشبينيهاي او بوده است. پس به گروه مخالف پيوست و در هفدهم ژوئيه 1851 نطق شديداللحني برضد طرحهاي مستبدانه او ايراد و با كودتاي او مخالفت كرد و هنگامي كه نقشهاش با شكست روبرو شد، به بلژيك گريخت. ناپلئون سوم نيز فرمان اخراج او را صادر كرد. دوره تبعيد هوگو از دسامبر 1851 تا سپتامبر 1870 به طول انجاميد.
بيست سال تبعيد موجب شد كه هوگو مانند دوره جواني به كار شديد پردازد و پربارترين دوران كار و عاليترين سالهاي بروز نبوغ خود را طي كند. او خود مينويسد: «تبعيد من سودمند بود و از اين جهت از سرنوشت سپاسگزارم.» هوگو در سراسر روز در آرامش كار ميكرد و از نظر سياسي جمهوريخواه پرشوري گشت، چنانكه در 1859 فرمان عفو ناپلئون سوم را رد كرد و بدين طريق از حيثيت و آبروي جهاني برخوردار شد. اين دوره اوج افتخار هوگو از نظر زندگي و آثار به شمار ميآيد. در 1852 كينهاش را نسبت به اقدامهاي ناپلئون در كتاب "ناپلئون كوچك" Napoleon-Le-Petit ابراز كرد كه نوشتهاي هجوآميز بود. پس از آن انتشار ديوان هجوآميز "كيفرها" Les Chatiments در 1853 موجب ايجاد مبارزهاي بر ضد غصب سلطنت گشت.
اين ديوان به سبب طنز شديد و القاي روح والاي انسانيت و تنوع موضوع و سبك بر همه آثار هجوآميز سياسي كه در فرانسه منتشر شده، برتري يافت. در 1854 هوگو شعر "پايان كار شيطان" La Fin de Satan را انتشار داد و پس از نشر اشعار فراواني كه در ديوانهاي متعدد فراهم آمد، به شعر غنايي و فلسفي روي آورد. ديوان "تأملات" Contemplations شامل اشعاري بود كه در پاريس و بروكسل به سال 1859 سروده شد و از نظر مردم شاهكار شعر غنايي به شمار آمد. هوگو در منظومه "خدا" Dieu و پايان كار شيطان اين انديشه را عرضه كرده بود كه سرانجام آزادي شر پايان ميپذيرد. در اين زمان ناشر هوگو را به اتمام كار رمان عظيم "بينوايان" Les Miserables برانگيخت و او پس از صرف وقت بسيار سرانجام رماني را كه سالها پيش نوشتنش را آغاز كرده بود، به پايان رساند. همچنين منظومهاي داستاني را آغاز كرد كه از حماسههاي كوچك ساخته شده و با عنوان "افسانه قرون" La Legende des Siecles در 1859 منتشر شد.
اين حماسه به سبب ادراك دقيق هوگو از امور عيني، قدرت افسانهسرايي و مهارت در نقل، سادگي بينش و استادي در سبك و زبان، پيروزي درخشاني كسب كرد و شاهكار هوگو به شمار آمد. در اين حماسه مبارزه نيكي وبدي، مبارزه بشر با خدا، مبارزه روح و ماده ديده ميشود. هوگو در 1894 مقاله "ويليام شكسپير" William Shakespeare را انتشار داد و در 1865 "ترانههاي كوچهها و جنگلها" Les Chansons des Rues et des Bois را. در اين ديوان زندگي خانوادگي شاعر به صورتي بسيار پرجاذبه نمودار ميشود و هنر با همه سادگي و لطف در اشعار آن ستايش برميانگيزد. در 1866 رمان "كارگردان دريا" Les Travailleurs de la Mer و در 1869" مردي كه ميخندد" L’ Homme qui rit منتشر گشت. در 1868 همسر هوگو در بروكسل درگذشت. هوگو در پنج سپتامبر 1870 به پاريس بازگشت و به نمايندگي مجلس شورا انتخاب شد، اما استعفاي خود را تقديم داشت و بعدها در 1876 به سمت سناتوري پاريس برگزيده شد و هنگامي كه از حكومت جديد نيز سرخوردگي يافت، به خانه خود در تبعيدگاه سابقش بازگشت. يك سال آنجا ماند، در سياست كمتر دخالت كرد و وقت خود را بيشتر به نوشتن گذراند و آثاري را كه در دوره تبعيد ناتمام گذارده بود، به پايان رساند.
آثار اين دوره عبارت است از "سال وحشتزا" L’Annee Terrible (1872)، "نود و سه" Ouatre-Vingt-Treize (1874)، آخرين سلسله از افسانه قرون (1877-1883)، "هنر پدربزرگ بودن "L’Art d’etre grand-pere (1877)، شامل اشعاري كه از وجود دو نوادهاش ژورژ و ژان الهام گرفته است كه در آخرين سالهاي زندگي موجب تسكين خاطر شاعر در برابر مصيبت از دست دادن فرزندانش بودهاند، "داستان يك جنايت" Histoire d’un crime (1878)، ادعانامهاي بر ضد ناپلئون سوم، "اديان و دين" Religions et Religion (1880)، "الاغ" L’Ane (1880) و مانند آن. در منظومه اديان و دين هوگو خداپرستي عرفاني را كه در بشر وجود دارد، در برابر تعبير و تفسيرهاي خاصي كه تمدنهاي گوناگون از دين به عمل ميآورد، قرار داده و در منظومه الاغ با حدت و حرارت فراوان از روشهاي مختلف فلسفي انتقاد كرده است. در 1881 "چهار نفخه روح" Les Quarre Vents de l’Esprit منتشر شد. ديوان مهمي شامل چهار كتاب، از اين قرار: "هجايي" Satirique، "نمايشي" Dramatique، "غنايي" Lyrique، "حماسي" Epique. از هوگو پس از مرگ نسخههاي خطي بيشمار باقي ماند كه به تدريج انتشار يافت. مانند: "تئاتر در آزادي" Theatre en liberte، "سالهاي شوم" Les Annees Funestes و مانند آن.
ويكتور هوگو محبوبترين نويسندگان زمان خود به شمار ميآمد. اين محبوبيت تا حدي به سبب تبعيد وي كه رنگي افسانهاي به خود گرفته بود و به سبب وضع سياسي او به هنگام جمهوري سوم بود كه او را مظهر حكومت تازه معرفي ميكرد، همچنين به سبب حساسيت و ادراك او در برابر احساسهاي بشري كه بيشتر با محروميتها و ناكاميهاي بشر ارتباط مييافت و به سبب فصاحت بيان كه در عين حال از سادگي برخوردار بود و به سبب نبوغ پرثمر و تنوع استعداد. در اشعار خود همه موضوعها را به كار گرفته و از همه لحنها وهمه صورتها استفاده كرده است، از حماسي تا هجو، از مرثيه تا غزل. در آثار هوگو تضاد شب و روز، تضاد روشني و تاريكي، تضاد نيكي و بدي، تضاد وجدان و بيوجداني پيوسته به چشم ميخورد. در نظر هوگو مسأله بزرگ مسأله وجود بدي است كه در چشم وي به صورت بيعدالتيهاي اجتماعي ظاهر ميشود. به عقيده او تنها چاره چه در تاريخ، چه در زندگي فردي ريشهكن كردن بدي است و تبديل اهريمن به يزدان. زندگي ويكتورهوگو به رغم ماتمها و بدبختيهاي خانوادگي و به رغم تبعيدها زندگي موفقي بود، برخوردار از سرنوشتي استثنائي، با مفاخر فوقالعاده. هوگو مظهر درخشان ملت جمهوريخواه بود. خطابههايش در موارد مختلف انعكاس وسيعي به همراه داشت و هرروز بر افتخار او افزوده ميگشت. پاريس سالروز هشتاد سالگي او را به طور رسمي جشن گرفت. هوگو در بيست و دوم ماه مه 1885 درگذشت و دولت، اول ژوئن را عزاي ملي اعلام كرد. تابوتش در زير طاق نصرت پاريس براي اداي احترام ملت گذارده شد و پساز آن در "پانتئون" Pantheon، مقبره بزرگان به خاك سپرده شد.
زهرا خانلري. فرهنگ ادبيات جهان. خوارزمي.
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|