حزب، تلقی، اطلاق، تسویه حساب، سپاسگزار، توجیه، ترجیح، معذرت، اسطوخودوس، هیر و ویری، بـحبوحه، هیز (ارجحیت داره به حیز)، حیز انتفاع، وهله، برهه، قورباغه (غلط نوشتن کلمه قورباغه کار سختیه، چون از اون 4 حالت معروفتر ممکن فقط یکیش غلط املایی به حساب میاد: غورباقه)، غر زدن (اعتراض کردن)، قر زدن (فریب دادن، همون تور کردن خودمون)، حیص و بیص، مشغول الذمه
، حول و حوش، هوش و حواس، ذوزنقه، عاصی، معقد (جای عقد به معنی گره یا پیمان)، مقعد (قاعده و ...)، در صدد بودن، سده (حالا هر چی صد رو تداعی کرد که نباید با صاد نوشته شه)، مترصد فرصت، چادر چاقچور، قسطنطنیه (این کلاسیک بودا)، هشلهف (ارتباطی با کتاب هشت الهفت نداره)، حد نصاب، ارتشا (اگه رشوه عین داره، اینم داره)، عنفوان، علاف، عنابی، مستفیض، مهیا کردن، زیگ زاگ، مطمئن (دیگه حالا اینم… شما به بزرگواری خودتون ببخشید)، رتق و فتق ، مضرس، قساوت (به تبع قسی القلب)، ملانقطی (نه لغتی)، صحت و سقم،، هرج و مرج، ماخوذ به حیا…
به نقل از saharniknam در وردپرس با جرح و تعدیلاتی .
؛
به نق