ببخشید که من یکم با اعتماد به سقف وارد شدم
دهه 70 هستم
من آخرین سالی بودم که کتابام شبیه کتابای قدیمی بود یادمه بعدش کتابای برادرم ( یک سال از من کوچیکتره) همه شد بخوانیم بنویسیم و به همین ترتیب نحوه ی آموزش عوض شد و همه چی تموم شد ..
خیلی از اینارو منم دیدم ... مخصوصاً تیتراژ برنامه کودک که یه پسره وارد خونه میشه و میره تو و آخرش رو صفحه ی تلویزیون برنامه کودک و نوجوان می بود !
کانادا درای هم که نوشابه مورد علاقه پدربزرگ پدرم (یعنی جد من ) بود که همین فقط یادمه ازشون
در هر صورت خیلی خاطرات مارو هم تداعی کرد ...
بخاطر مداد تراشیدن معلم کلاس اول دبستانم از کلاس لطف کرد و به من آموزش داد چه جوری میشه از کلاس بیرون رفت .. خیلی بد اخلاق بود !!
__________________
♥SheidA♥
تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟! نمی دانم … می دانم بی شک با هم نسبت نزدیکی دارید !! آسمونـــ ــ منـــ ــ همیشهـــ ــ !! ابریـــ ــ !! چترتو با خودتــ ــ آوردیـــ ــ !!
|