نمایش پست تنها
  #38  
قدیمی 08-18-2010
.شایان. آواتار ها
.شایان. .شایان. آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
نوشته ها: 7
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خلاصه ی قسمت 81
پدرو داشت همه واقعیت رو به ایگناسیو میگفت که دلیل تنفر مارگاریتا از تو بخاطر اینه که بهش تجاوز کردی که یکهو آوانجلینا زنگ زد به پدرو که بگه رزیتا دلش درد اومده بیا ببریمش دکتر که پدرو بهش گفت دارم واقعیت رو به ایگناسیو میگم که آوانجلینا بشدت منصرفش کرد و گفت اگه مارگاریتا بفهمه هرگز تو رو نمیبخشه(من فکرمیکردم فقط ایگناسیو و مارگاریتا خنگند نگو اطرافیانشون خنگترند!)خلاصه پدرو واقعیت رو به ناسیو نگفت و اومد خونه ورزیتا رو بردند بیمارستان که اونم هیچیش نبود و دکتر گفت فقط استراحت کنه،از اونور هم تمو (دوست پسر رزیتا)که به کمک دائیش (لوچو)نقشه کشیده تا بیاد دل رزیتا رو بدست بیاره تا ببخشدش و بعد باهاش ازدواج کنه واونوقت کاری کنه تا بچه رزیتا سقط بشه اومدپیش رزیتا و مثلا نقش بازی میکرد که نگران حالشه که باباهه (جوآن)به تمو گفت اگر ببینم دست روی دخترم بلند کنی میکشمت!آنوشیا هم که فهمیده بود پدرو باباشه اومد رستوران که باباشو ببینه خلاصه اولش کمی گریه کردند و پرسید برای چی ترکمون کردی؟پدرو هم گریه اش گرفت و گفت آخه من یه معتاد الکلی بودم و مدام مامانتونو کتک میزدم خلاصه آنوشیا هم باباشو بخشید و همدیگه رو بغل کردند و آنوشیا قول داد که فعلا حرفی به کسی نزنه و طفلک خوشحال و خندون رفت بیمارستان که شوهرشو ببینه تا گوشه در اتاق شوهرشو باز کرد دید به به چشمم روشن ،آقا داره با همکارش (همون خانم دکتر کرم آلوه که جدید اومده)باهمدیگه میلاسند که دیگه بعدش نشون نداد آنوشیا چیکار کرد،از اونور هم لوکرسیا که ماری رو تهدید کرده بود اگه پاتو از زندگی فرانسیسکو نکشی بیرون عکسهای لختی ات با گریگوریو رو نشون همه میدم ماری تا این عکسها رو دید همه چی دستش اومد و حسابی داغ کرد و رفت خونه فرانسیکو و جلوی همه (فرانکی،ناسیو،چنتل،لوکرسیا)گفت این زن داره منو اذیت میکنه (فکرکنم یه چیزی تو این مایه ها گفت!)و اون با یکی دیگه همدست شد و منو دزدیدند وازم عکس گرفتند،که لوکرسیا طبق معمول نقش بازی کرد که چطور جرئت میکنی جلوی همه همچین تهمتی به من بزنی و بعد با اصرار فرانسیسکو رفت تو اتاقش و خلاصه همه حرف مارگاریتا رو باور کردند و فراانسیسکو هم بعدا با زبون خوش اون عکسها رو از لوکرسیا گرفت و آتیششون زد اما بشنوید از داستان ایگناسیو و مارگاریتا که دیگه موندم این نویسندهه چطور خودش خسته نشده از اینکه هی این روند تکراری رو داره کشش میده طبق معمول ایگناسیو مدام دنبال مارگاریتا رو داره که زنم بشو! اون زنیکه خنگ(مارگاریتا) هم هی ناز میکنه و میگه نه!لوکرسیا و چنتل هم ماری رو میکشونند تو اتاق و تهدیدش میکنند که اگه از این خونه نره میکشنش و پسرشو بی مادر میکنند!راستی وقتی جادوگره که درواقع مامان اصلی چنتل و کورینا بوده و تو بچگیشون اونا رو به لوکی فروخته بوده داشت تو آشپزخونه با لوکرسیا سر قیمت حق السکوتش بحث میکرد ،چنتل خانم هم یواشکی فالگوش وایمیسه و همه چی رو میفهمه و طفلک حسابی شوکه میشه و میره تو اتاقش و میشینه مثل ابربهار گریه کردن!لوکرسیا هم دوباره ماری رو تو هال دید که ماری با نشخند بهش گفت تهدیدهاتو واسه خودت نگه دار من ازت نمیترسم که لوکی برگشت گفت اگه من برم به ایگناسیو بگم که فرجولیتو پسرشه چی؟!که اینجا مارگاریتا لال شد!بعد لوکی رفت و سروکله فرانسیسکو پیدا شد وگفت:آره مارگاریتا این راسته که ایگناسیو بابای پسرته؟…اینجا تموم میشه


دوست عزیز این تاپیک
دانلود سریال در جستجوي پدره. چون فکر کردم ممکنه این مطلب رو خودتون نوشته باشین فعلا پاکش نمی کنم تا زحمتتون از بین نره ولی اگه مال خودتون نیست لطفا اطلاع بدین تا پاک بشه و خواهشن دیگه از موضوع تاپیک خارج نشین.
ممنون
یونس


ویرایش توسط Younes : 08-19-2010 در ساعت 12:26 AM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید