نمایش پست تنها
  #492  
قدیمی 07-20-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خداوندا نمی دانم
در این دنیایوانفسا
كدامین تكیه گه را تكیه گاه خویشتن سازم
نمیدانم
نمی دانمخداوندا.
در این وادی كه عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد.
كدامینحالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم
نمی دانم خداوندا
به جان لاله های پاكو والایت نمی دانم
دگر سیرم خداوندا.
دگر گیجم خداوندا
خداوندا تو راهمده.
پناهم ده .
امیدم خداوندا .
كه دیگر نا امیدم من و میدانمكه نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیكن من نمیدانم
دگر پایان پایانم.
همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم كه آخر بغض پنهانممرا بی جان و تن سازد.
چرا پنهان كنم در دل؟
چرا با كس نمی گویم؟
چرا بامن نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟
همه یاران به فكر خویش و در خویشند. گهی پشتو گهی پیشند
ولی در انزوای این دل تنها . چرا یاری ندارم من . كه دردم را فروریزد
دگر هنگامه ی تركیدن این درد پنهان است
خداوندا نمی دانم
نمی دانم
و نتوانم به كس گویم
فقط می سوزم و می سازم و با درد پنهانی بسی من خون دلدارم. دلی بی آب و گل دارم
به پو چی ها رسیدم من
به بی دردی رسیدم من
بهاین دوران نامردی رسیدم من
نمیدانم
نمی گویم
نمی جویم نمی پرسم
نمیگویند
نمی جوند
جوابی را نمی دانم
سوالی را نمی پرسند و از غمها نمیگویند
چرا من غرق در هیچم؟
چرا بیگانه از خویشم؟
خداوندا رهاییده
كللام آشنایی ده
خدایا آشنایم ده
خداوندا پناهم ده
امیدمده
خدایا یا بتركان این غم دل را
و یا در هم شكن این سد راهم را
كه دیگرخسته از خویشم
كه دیگر بی پس و پیشم
فقط از ترس تنهایی
هر از گاهی چودرویشم
و صوتی زیر لب دارم
وبا خود می كنم نجوای پنهانی
كه شاید گیرمآرامش
ولی آن هم علاجی نیست
و درمانم فقط درمان بی دردیست
و آن هم دست پاكذات پاكت را نیازی جاودانش هست
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید